دیکشنری تخصصی

canonical coordinates of the first kind

canonical coordinates of the second kind

canonical correlation

canonical correlation coefficient

canonical correspondence analysis

canonical decomposition

canonical distribution

canonical ensemble

canonical equation

canonical factorization

canonical form

canonical form of duality

canonical form of linear program

canonical function

canonical homomorphism

canonical injection

canonical mapping

canonical measure

canonical of simplex tableau

canonical product

canonical rational

canonical representation of a space curve

canonical scores

canonical surjection

canonical transformation

canonical variable

canonical variables

canonical variate

<hr> قانونا"، شرعا" قانون ـ فقه : شرعا"

قانونا"، شرعا" قانون ـ فقه : شرعا"

canonically

canonically bounded complex

<hr> معنی : سایبان، خیمه، کروک اتومبیل، سایبان گذاشتن <hr> معانی دیگر : آسمانه، قبه، پوشش چتر مانند (در بالای تخت پادشاهی و یا صندلی صدارت و غیره)، چترک، کند، پیچه، کوپله، کنیف، تاج پوشه، فلک، بام، (هواپیما) شیشه ی جلو و طرفین خلبان، بخش پارچه ای (چتر نجات)، طاق کاذب (بر سر در و غیره)، طاقک دار کردن، با آسمانه یا سایبان پوشاندن، زیر چتر گرفتن

معنی : سایبان، خیمه، کروک اتومبیل، سایبان گذاشتن معانی دیگر : آسمانه، قبه، پوشش چتر مانند (در بالای تخت پادشاهی و یا صندلی صدارت و غیره)، چترک، کند، پیچه، کوپله، کنیف، تاج پوشه، فلک، بام، (هواپیما) شیشه ی جلو و طرفین خلبان، بخش پارچه ای (چتر نجات)، طاق کاذب (بر سر در و غیره)، طاقک دار کردن، با آسمان

canopy

canopy cover

canopy interception

canpacitability

<hr> معنی : طرزصحبت به زبان مخصوص، زبان ویژه، اصطلاحات مخصوص یک صنف یا دسته، زبان دزدها و کولی ها، گوشه دار، فروختن، وارونه کردن، ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن، باناله سخن گفتن، کج شده، اواز خواندن، با لهجه مخصوصی صحبت کردن <hr> معانی دیگر : مخفف:، سرود مذهبی، (زبان خودمانی و سری دزدان و گدایان و غیره) زبان زرگری، زبان لاتی، گویش صنفی، زبان واره، کلام غیر صادقانه که از روی عادت یا سنت ذکر بشود، حرف عاری از خلوص نیت، آواز ناله مانند (مثل ندای گدایان و درویشان)، لابه، نوالیدن، عبارات نقل قول شده از کتب آسمانی یا مراجع مذهبی که به طور غیر صادقانه یا از روی عادت گفته شود، وابسته به زبان واره یا زبان زرگری، (سخن) ناصادقانه، پخ کردن، (لبه ی چیزی را) تراش دادن، تکان ناگهانی (که موجب کج شدن یا چرخش یا واژگونی شود) نوانیدن، یکه، وازنی، افکنش، انحنا، جهاندن، جهیدن، افکندن، انحنا دادن، به صورت گرده ماهی درآوردن، پشت و رو کردن، چپه کردن یا شدن، زیر و رو کردن، (در مورد ساختمان و غیره) زاویه ی خارجی، گوشه، کنج، لبه ی شیب دار (مثلا آینه)، پخی، کژسانی، سطح مایل، چرخش یا کجی یا واژگونی (در اثر تکان ناگهانی)، واژگون کردن، کج شدن یا کردن، یک وری کردن یا شدن، سرازیر کردن، شیب دار کردن، (انگلیس - محلی) برنا، بی پروا، جانانه، طرزصحبت، مناجات، خبرچینی کردن، مناجات کردن

معنی : طرزصحبت به زبان مخصوص، زبان ویژه، اصطلاحات مخصوص یک صنف یا دسته، زبان دزدها و کولی ها، گوشه دار، فروختن، وارونه کردن، ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن، باناله سخن گفتن، کج شده، اواز خواندن، با لهجه مخصوصی صحبت کردن معانی دیگر : مخفف:، سرود مذهبی، (زبان خودمانی و سری دزدان و گدایان و غیره) زبان زرگری،

cant

cant bay window

<hr> کنتالا (الیاف محکمی که از گیاه صباره ی امریکایی: agave cantala به دست می آید)

کنتالا (الیاف محکمی که از گیاه صباره ی امریکایی: agave cantala به دست می آید)

cantala

cantarel

cantboard

canted shot

<hr> معنی : پایه، سگدست <hr> معانی دیگر : (معماری) قطعه یا طاقی که فقط از یک طرف به دیوار وصل است (مثل طاق بالکن)، بلوک یا طاقک پیش آمده از دیوار (که بالکن یا قرنیز بر آن اتکا دارد)، (تیر یا ستون افقی که فقط از یک طرف به دیوار وصل است) تیر سرآزاد، ستون سرآزاد، طره دار، آسه واره، تیر بازویی

معنی : پایه، سگدست معانی دیگر : (معماری) قطعه یا طاقی که فقط از یک طرف به دیوار وصل است (مثل طاق بالکن)، بلوک یا طاقک پیش آمده از دیوار (که بالکن یا قرنیز بر آن اتکا دارد)، (تیر یا ستون افقی که فقط از یک طرف به دیوار وصل است) تیر سرآزاد، ستون سرآزاد، طره دار، آسه واره، تیر بازویی

cantilever

cantilever beam

<hr> معنی : پل قپانی، پل معلق <hr> معانی دیگر : پل دو آسه، پل آسه واره، پل بازو آزاد، پل بازویی

معنی : پل قپانی، پل معلق معانی دیگر : پل دو آسه، پل آسه واره، پل بازو آزاد، پل بازویی

واژه های حرف "c" - دیکشنری تخصصی