دیکشنری تخصصی

cobble beach

cobble conglomerate or conglomerate or conglomerate

cobble or cobbles or cobbles

cobblerock

cobblers

cobbles

<hr> معنی : سنگ فرش، قلوه سنگ <hr> معانی دیگر : قلوه سنگ (که با آن خیابان ها را فرش می کردند)، آژیانه

معنی : سنگ فرش، قلوه سنگ معانی دیگر : قلوه سنگ (که با آن خیابان ها را فرش می کردند)، آژیانه

cobblestone

cobbly

<hr> معنی : زبان کوبول <hr> معانی دیگر : (کامپیوتر) زبان کامپیوتری کوبول (cobol هم می نویسند)

معنی : زبان کوبول معانی دیگر : (کامپیوتر) زبان کامپیوتری کوبول (cobol هم می نویسند)

cobol

cobordant

cobordism

coboundary

<hr> معنی : تار عنکبوت <hr> معانی دیگر : پرده ی کارتنه، با تار عنکبوت (یا هر چیز مشابه آن) پوشاندن، هر یک از تارهای پرده یا تار عنکبوت، هر چیز سست و کم دوام، تور مانند، تله مانند، به دام انداز

معنی : تار عنکبوت معانی دیگر : پرده ی کارتنه، با تار عنکبوت (یا هر چیز مشابه آن) پوشاندن، هر یک از تارهای پرده یا تار عنکبوت، هر چیز سست و کم دوام، تور مانند، تله مانند، به دام انداز

cobweb

cobweb site

<hr> شیمى : کمک کاتالیزور

cocatalyst

<hr> (پزشکی) بیماری عفونی انسان و جانور که توسط قارچی به نام لاتین coccidioides immitis تولید می شود

(پزشکی) بیماری عفونی انسان و جانور که توسط قارچی به نام لاتین coccidioides immitis تولید می شود

coccidioidomycosis

coccinite

coccocylinder

coccolite

coccoliths

coccosphere

coccus cacti

<hr> معنی : عظم عصعص <hr> معانی دیگر : (کالبد شناسی) دنبالچه، دنبلیچه، عصعص، دمغازه

معنی : عظم عصعص معانی دیگر : (کالبد شناسی) دنبالچه، دنبلیچه، عصعص، دمغازه

coccyx

cochain

cochannel interference

<hr> معنی : قرمز دانه، قرمز شراب کش <hr> معانی دیگر : کشینل (رنگیزه ای که از حشره ای به همین نام به دست می آید و سابقا در صنعت کاربرد داشت)

معنی : قرمز دانه، قرمز شراب کش معانی دیگر : کشینل (رنگیزه ای که از حشره ای به همین نام به دست می آید و سابقا در صنعت کاربرد داشت)

cochineal

<hr> معنی : پیچ و خم، حلزون گوش، صدف گوش <hr> معانی دیگر : (کالبد شناسی) حلزون گوش، پیچال، پلکان پرپیچ وخم

معنی : پیچ و خم، حلزون گوش، صدف گوش معانی دیگر : (کالبد شناسی) حلزون گوش، پیچال، پلکان پرپیچ وخم

cochlea

cochran orcutt iterative procedure

cochromite

cochronite

cocinerite

cocite

<hr> معنی : چخماق تفنگ، الت ذکور <hr> معانی دیگر : خروس، پرنده ی نر (از جنس ماکیان)، کشیدن چخماق (به منظور تیر اندازی)، (کلاه و غیره) کج گذاشتن، کج گذاری، (گوش را) تیز کردن، (چشم ها را) دوختن به، (به سویی) متوجه شدن، (به سویی) چرخاندن، سیخ کردن، (به منظور ضربه زدن - مشت و غیره را) عقب کشیدن، آماده ی زدن کردن، (قدیمی) بانگ خروس، رجوع شود به: cockcrow، سرکرده، پیشوا (به ویژه اگر گستاخ یا مغرور باشد)، شیر سماور، شیر (آب یا گاز)، شیر سوپاپ، (سلاح آتشین) چخماق، (خودمانی) کیر، (قدیمی) خودنمایی کردن، (مثل خروس) جولان دادن، (انگلیس - خودمانی) چرند، دری وری، (در مورد کاه و محصول درو شده و غیره) کپه کردن، انباشته کردن، کپه ی مخروط شکل، کج نهادگی کلاه، گوش ها را تیز وراست کردن، کج نهادن، یک وری کردن

معنی : چخماق تفنگ، الت ذکور معانی دیگر : خروس، پرنده ی نر (از جنس ماکیان)، کشیدن چخماق (به منظور تیر اندازی)، (کلاه و غیره) کج گذاشتن، کج گذاری، (گوش را) تیز کردن، (چشم ها را) دوختن به، (به سویی) متوجه شدن، (به سویی) چرخاندن، سیخ کردن، (به منظور ضربه زدن - مشت و غیره را) عقب کشیدن، آماده ی زدن کردن،

cock

cock valve

cockade ore

cockade texture

<hr> معنی : موج، چین و چروک، رویش زگیل مانند، گره و برامدگی پارچه <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) صدف ماهی (انواع نرم تنان تیره ی cardiidae دارای دو کپه ی قلب شکل و کنگره دار)، رجوع شود به: cockleshell، چین، چروک، چروکیدن، کیس برداشتن، چین خوردن، انواع علف های هرزه که در مزرعه ی گندم و جو و غیره می رویند (مثل علف ذرت: corn cockle)، سیاه دانه، لیخنس

معنی : موج، چین و چروک، رویش زگیل مانند، گره و برامدگی پارچه معانی دیگر : (جانورشناسی) صدف ماهی (انواع نرم تنان تیره ی cardiidae دارای دو کپه ی قلب شکل و کنگره دار)، رجوع شود به: cockleshell، چین، چروک، چروکیدن، کیس برداشتن، چین خوردن، انواع علف های هرزه که در مزرعه ی گندم و جو و غیره می رویند (مثل 

cockle

cockled cloth

cockled effect

cockling

<hr> معنی : اطاقک خلبان در هواپیما، صحنه تئاتر، محل دعوا ومسابقه <hr> معانی دیگر : صحنه ی گرد (برای خروس جنگی)، نبردگاه، رزمگاه، عرصه ی کارزار، کابین کشتی، اتاقک سکاندار، (هواپیما) کابین، (هواپیمای بزرگ) اتاقک خلبان و کمک خلبانان، (هواپیمای کوچگ) جایگاه خلبان و سرنشینان، (سابقا - در کشتی های جنگی) زیستگاه افسران دون پایه (که هنگام رزم به بیمارستان تبدیل می شد)، (در اتومبیل های مسابقه ای) صندلی راننده

معنی : اطاقک خلبان در هواپیما، صحنه تئاتر، محل دعوا ومسابقه معانی دیگر : صحنه ی گرد (برای خروس جنگی)، نبردگاه، رزمگاه، عرصه ی کارزار، کابین کشتی، اتاقک سکاندار، (هواپیما) کابین، (هواپیمای بزرگ) اتاقک خلبان و کمک خلبانان، (هواپیمای کوچگ) جایگاه خلبان و سرنشینان، (سابقا - در کشتی های جنگی) زیستگاه افس

cockpit

cockpit karst

<hr> معنی : سوسک حمام <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) سوسک حمام (انواع سوسک های راسته ی blattaria که شاخک های دراز و تنه ی نرم دارند)، کچوله، سوسک خانه

معنی : سوسک حمام معانی دیگر : (جانور شناسی) سوسک حمام (انواع سوسک های راسته ی blattaria که شاخک های دراز و تنه ی نرم دارند)، کچوله، سوسک خانه

cockroach

cockscomb structure

cockspur feed roller

<hr> معنی : کاکائو، درخت کاکائو، درخت نارگیل، شیر کاکائو، رنگ کاکائو <hr> معانی دیگر : گرد شکلات، شیر و شکلات، شیر و کاکائو، coco درخت کاکائو

معنی : کاکائو، درخت کاکائو، درخت نارگیل، شیر کاکائو، رنگ کاکائو معانی دیگر : گرد شکلات، شیر و شکلات، شیر و کاکائو، coco درخت کاکائو

واژه های حرف "c" - دیکشنری تخصصی