دیکشنری تخصصی

cold soil

cold spring

cold start

cold straightened

cold strength

cold stress

cold tongue

cold water pump

<hr> (هوا شناسی) موج هوای سرد، فر سرد

(هوا شناسی) موج هوای سرد، فر سرد

cold wave

cold weather concrete

cold welding

cold wind

<hr> عملیات شکل دادن و چکش کارى فلزات در حالت سرد و در دماهاى پایین علوم مهندسى : کار سرد

عملیات شکل دادن و چکش کارى فلزات در حالت سرد و در دماهاى پایین علوم مهندسى : کار سرد

cold work

cold worked steel

cold working

<hr> معنی : سردی <hr> معانی دیگر : سردی

معنی : سردی معانی دیگر : سردی

coldness

<hr> معنی : سکه، چشم بند، نوعی کلم، شعبده باز <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) کلم ها، فیل گوش (انواع گیاهان جنس brassica از خانواده ی crucifer به ویژه شلغم)، تردستی، شیادی

معنی : سکه، چشم بند، نوعی کلم، شعبده باز معانی دیگر : (گیاه شناسی) کلم ها، فیل گوش (انواع گیاهان جنس brassica از خانواده ی crucifer به ویژه شلغم)، تردستی، شیادی

cole

colemanite or neocolmanite or neocolmanite

coleoid

<hr> قاب بالان، غلاف پران

coleoptera

<hr> معنی : قولنج، بخار یا گاز معده، قولنجی <hr> معانی دیگر : (پزشکی)، شکم درد (شدید و ناگهان)، (در کودکان) باد شکم (که موجب درد می شود)

معنی : قولنج، بخار یا گاز معده، قولنجی معانی دیگر : (پزشکی)، شکم درد (شدید و ناگهان)، (در کودکان) باد شکم (که موجب درد می شود)

colic

<hr> (پزشکی و بهداشت) قولون زی (وابسته به باسیل های روده ی بزرگ انسان که تعداد آنها در مدفوع نشانه ی کیفیت آب آشامیدنی هر ناحیه است)، کلی فرم

(پزشکی و بهداشت) قولون زی (وابسته به باسیل های روده ی بزرگ انسان که تعداد آنها در مدفوع نشانه ی کیفیت آب آشامیدنی هر ناحیه است)، کلی فرم

coliform

coliform bacteria

<hr> معنی : ورم مخاط روده بزرگ، اماس قولون <hr> معانی دیگر : (پزشکی) کولیت، التهاب قولون، طب اماس قولون

معنی : ورم مخاط روده بزرگ، اماس قولون معانی دیگر : (پزشکی) کولیت، التهاب قولون، طب اماس قولون

colitis

colk or pothole or pothole

collaborative filtering

<hr> معنی : هنر اختلاط رنگها <hr> معانی دیگر : هر مجموعه از چیزهایی که ظاهرا به هم ربطی ندارد، کولاژ، تکه چسبانی، تکه کاری، اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی

معنی : هنر اختلاط رنگها معانی دیگر : هر مجموعه از چیزهایی که ظاهرا به هم ربطی ندارد، کولاژ، تکه چسبانی، تکه کاری، اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی

collage

<hr> (زیست شناسی) کلاژن (پروتئین تارسان که در استخوان و غضروف و بافت های پیوندی یافت می شود)

(زیست شناسی) کلاژن (پروتئین تارسان که در استخوان و غضروف و بافت های پیوندی یافت می شود)

collagen

collagen base

collain

collaps

<hr> معنی : سقوط، فروریختگی، فروکش، اوار، غش کردن، سقوط کردن، دچار سقوط و اضمحلال شدن، فرو ریختن <hr> معانی دیگر : درهم پاشیدن، فرو پاشیدن، تنبیدن، رمبیدن، رمباندن، در هم شکسته شدن، از حال رفتن، فرو افتادن، (از نظر ارزش یا نیرو) افت کردن، (به طور شدید و ناگهانی) پایین رفتن، نقش برزمین شدن، جمع شدن، تا شدن یا کردن، فروریزی، ریزش، غش و ضعف، تلاشی، اضمحلال، متلاشی شدن

معنی : سقوط، فروریختگی، فروکش، اوار، غش کردن، سقوط کردن، دچار سقوط و اضمحلال شدن، فرو ریختن معانی دیگر : درهم پاشیدن، فرو پاشیدن، تنبیدن، رمبیدن، رمباندن، در هم شکسته شدن، از حال رفتن، فرو افتادن، (از نظر ارزش یا نیرو) افت کردن، (به طور شدید و ناگهانی) پایین رفتن، نقش برزمین شدن، جمع شدن، تا شدن یا 

واژه های حرف "c" - دیکشنری تخصصی