دیکشنری تخصصی

<hr> علوم مهندسى : هم قطبى

homopolar

homopolar bond

<hr> چند جور اتمى شیمى : چند اتمى جور

چند جور اتمى شیمى : چند اتمى جور

homopolyatomic

homopolymer

homopolymerization

homopolysaccharide

homoptera

homoscedastic

homoscedastic distribution

<hr> واریانس همسانى( دراقتصاد سنجى) روانشناسى : همگنى پراکنش بازرگانى : واریانس همسانى

واریانس همسانى( دراقتصاد سنجى) روانشناسى : همگنى پراکنش بازرگانى : واریانس همسانى

homoscedasticity

<hr> (بخش زیرین از دو بخش جو کره ی زمین که بلندی آن به 70 کیلومتر می رسد و گازهای آن نسبتا بطور یکدست پخش هستند) زیرنیوار، جورنیوار، هموسفر (با : heterosphere مقایسه شود)

(بخش زیرین از دو بخش جو کره ی زمین که بلندی آن به 70 کیلومتر می رسد و گازهای آن نسبتا بطور یکدست پخش هستند) زیرنیوار، جورنیوار، هموسفر (با : heterosphere مقایسه شود)

homosphere

homospore

<hr> (گیاه شناسی) جور هاگ، جورهاگ، دارای یکنوع هاگ غیر جنسی

(گیاه شناسی) جور هاگ، جورهاگ، دارای یکنوع هاگ غیر جنسی

homosporous

homotaxial or homotactic or homotactic or homotaxceous

<hr> (زمین شناسی - شباهت دو لایه در دو ناحیه ی مختلف و از دو دوران گوناگون - به ویژه شباهت آنها از نظر فسیل ها و آرایش لایچه ها) هم آرایگی، هم آرایه بودن

(زمین شناسی - شباهت دو لایه در دو ناحیه ی مختلف و از دو دوران گوناگون - به ویژه شباهت آنها از نظر فسیل ها و آرایش لایچه ها) هم آرایگی، هم آرایه بودن

homotaxis

homothermy

homothetic

homothetic figure

homothetic figures

homothetic transformation

homothety

homothety with ratio

homothtic center

homotopic

homotopic functions

homotopic mappings

homotopic paths

homotopy

homotopy class

homotopy equivalent systems

homotopy group

homotopy set

homotopy theorem

homotopy to a point

homotopy type

homotropic

<hr> (زیست شناسی) جور تخم، پاک تبار، اصیل، صحیح النسب، واجد صفات پدر ومادر

(زیست شناسی) جور تخم، پاک تبار، اصیل، صحیح النسب، واجد صفات پدر ومادر

homozygote

<hr> معنی : کوتوله، ادمک، گور زاد، ادم خرد <hr> معانی دیگر : مردک، مردچه، کوچک مرد، آدمک، آدمک مصنوعی

معنی : کوتوله، ادمک، گور زاد، ادم خرد معانی دیگر : مردک، مردچه، کوچک مرد، آدمک، آدمک مصنوعی

homunculus

homunjculus

honbu

hondo

hondurasite or sellen tellurium or sellen tellurium

honessite

honest significant difference

<hr> معنی : شانه عسل، ارایش شش گوش خانه خانه کردن <hr> معانی دیگر : سوراخ سوراخ کردن یا شدن، لانه زنبوری (مانند) کردن یا شدن، نقب زدن و از هر سو فرا گرفتن، اشباع شدن یا کردن، شانه ی عسل، شانه ی انگبین، هر چیز مانند شانه ی عسل (مرکب از خانه های شش وجهی)، طرح لانه زنبوری، ساخت لانه زنبوری، نقش خانه خانه، منج شانه ای (honeycombed هم می گویند)، شانه عسل، خانه خانه کردن

معنی : شانه عسل، ارایش شش گوش خانه خانه کردن معانی دیگر : سوراخ سوراخ کردن یا شدن، لانه زنبوری (مانند) کردن یا شدن، نقب زدن و از هر سو فرا گرفتن، اشباع شدن یا کردن، شانه ی عسل، شانه ی انگبین، هر چیز مانند شانه ی عسل (مرکب از خانه های شش وجهی)، طرح لانه زنبوری، ساخت لانه زنبوری، نقش خانه خانه، منج شا

واژه های حرف "h" - دیکشنری تخصصی