دیکشنری تخصصی

island effect

<hr> معنی : جزیره کوچک، جای پرت و دور افتاده <hr> معانی دیگر : جزیره ی بسیار کوچک، جزیرکچه، آبخستکچه

معنی : جزیره کوچک، جای پرت و دور افتاده معانی دیگر : جزیره ی بسیار کوچک، جزیرکچه، آبخستکچه

islet

islet of langerhans

<hr> پیشوند: همانند، برابر، همسان، مشابه، مساوی، جور [isomorph]

پیشوند: همانند، برابر، همسان، مشابه، مساوی، جور [isomorph]

iso 9000

iso 9660

iso aeoloerodent map

iso baths

iso contour

iso cost lines

iso hypes

iso pachite

iso paper sizes

iso pluvioerodent map

<hr> برابرى بازرگانى : مقدار

برابرى بازرگانى : مقدار

iso quant

iso seismic

<hr> جدا شدنى شیمى : قابل جدا شدن

جدا شدنى شیمى : قابل جدا شدن

isoable

isoareal

<hr> (نقشه ی هواشناسی: خطی که جاهای دارای فشار با رومتریک برابر را نشان می دهد) خط هم فشار، همفشار، ایزوبار، (شیمی: اتمی که وزن اتمی آن همانند اتم دیگری باشد ولی شماره ی اتمی آنها یکی نباشد) هم بار، تک فشار، جغ خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار، دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیر مساوی

(نقشه ی هواشناسی: خطی که جاهای دارای فشار با رومتریک برابر را نشان می دهد) خط هم فشار، همفشار، ایزوبار، (شیمی: اتمی که وزن اتمی آن همانند اتم دیگری باشد ولی شماره ی اتمی آنها یکی نباشد) هم بار، تک فشار، جغ خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار، دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیر مساوی

isobar

isobar line

isobaric chart

isobaric process

isobaric surface

<hr> (نقشه های جغرافیایی و زمین شناسی: خطی که جاهای هم ژرفای دریا و یا سطح آبهای زیرزمینی را نشان می دهد) خط ژرفانما، هم ژرفانما، خط هم ژرفا

(نقشه های جغرافیایی و زمین شناسی: خطی که جاهای هم ژرفای دریا و یا سطح آبهای زیرزمینی را نشان می دهد) خط ژرفانما، هم ژرفانما، خط هم ژرفا

isobath

isoc

isocandle curves

isochalcopyrite

isochemical metamorphism

isochion

isochon

isochore

isochoric process

isochorn map or isochorn maps or isochorn maps

<hr> معنی : هم رنگ، متساوی اللون <hr> معانی دیگر : (نورشناسی)، تکرنگی، تک فامی، رجوع شود به: orthochromatic

معنی : هم رنگ، متساوی اللون معانی دیگر : (نورشناسی)، تکرنگی، تک فامی، رجوع شود به: orthochromatic

isochromatic

isochromic

isochron

isochron map

isochrone

isochrone map

isochrone map or isochrone maps or isochrone maps

<hr> معنی : هم زمان، متقارن <hr> معانی دیگر : isochronal همزمان، واقع شونده در فواصل منظم ومساوی، متوازن

معنی : هم زمان، متقارن معانی دیگر : isochronal همزمان، واقع شونده در فواصل منظم ومساوی، متوازن

isochronous

isochronous curve

isoclasite

<hr> هم شیب، هم انحراف، (وابسته به خطی که نقاط دارای کشش مغناطیسی برابر را روی نقشه به هم وصل می کند) خط هم آهن ربایی، تک شیب، (زمین شناسی: لایه ها یا طبقات که به یک سوی مشابه شیب دارند) هم خواب

هم شیب، هم انحراف، (وابسته به خطی که نقاط دارای کشش مغناطیسی برابر را روی نقشه به هم وصل می کند) خط هم آهن ربایی، تک شیب، (زمین شناسی: لایه ها یا طبقات که به یک سوی مشابه شیب دارند) هم خواب

isoclinal

<hr> معنی : هم خواب، همشیب <hr> معانی دیگر : (تاقدیس یا ناودیس به هم فشرده که لایه های آن هم سو و هم شیب اند) هم سو - هم شیب، دارای شیب متقارن و مساوی، هم خواب در مخمل و غیره

معنی : هم خواب، همشیب معانی دیگر : (تاقدیس یا ناودیس به هم فشرده که لایه های آن هم سو و هم شیب اند) هم سو - هم شیب، دارای شیب متقارن و مساوی، هم خواب در مخمل و غیره

واژه های حرف "i" - دیکشنری تخصصی