دیکشنری تخصصی

main valve

main water or table

main water table

<hr> معنی : پردازنده مرکزی <hr> معانی دیگر : کامپیوتر بزرگ (که می توان چندین پایانه را به آن وصل کرد)

معنی : پردازنده مرکزی معانی دیگر : کامپیوتر بزرگ (که می توان چندین پایانه را به آن وصل کرد)

mainframe

mainframe computer

<hr> معنی : بر، خشکی، قطعه، قاره، قطعه اصلی <hr> معانی دیگر : سرزمین اصلی (در برابر جزیره ها یا شبه جزیره های اطراف آن)، زمین لاد، جزیره ی هونشو (honshu) که بزرگترین جزیره ی آبخست گروه ژاپن است

معنی : بر، خشکی، قطعه، قاره، قطعه اصلی معانی دیگر : سرزمین اصلی (در برابر جزیره ها یا شبه جزیره های اطراف آن)، زمین لاد، جزیره ی هونشو (honshu) که بزرگترین جزیره ی آبخست گروه ژاپن است

mainland

<hr> عمدتا، اصلا، علی الخصوص، بیشتر، اساسا، در اصل، بطور عمده

عمدتا، اصلا، علی الخصوص، بیشتر، اساسا، در اصل، بطور عمده

mainly

mainpulating the accounting records

<hr> معنی : شاهخط <hr> معانی دیگر : نیروی برق

معنی : شاهخط معانی دیگر : نیروی برق

mains

<hr> معنی : حمایت کردن از، ادامه دادن، نگه داری کردن، حفظ کردن، نگه داشتن، برقرار داشتن، ابقا کردن، مدعی بودن <hr> معانی دیگر : در حالت فعلی نگهداشتن، خرجی دادن به، نگهداری از، نیک داری کردن، معتقد بودن، ادعا کردن، (روی عقیده و غیره) ایستادگی کردن

معنی : حمایت کردن از، ادامه دادن، نگه داری کردن، حفظ کردن، نگه داشتن، برقرار داشتن، ابقا کردن، مدعی بودن معانی دیگر : در حالت فعلی نگهداشتن، خرجی دادن به، نگهداری از، نیک داری کردن، معتقد بودن، ادعا کردن، (روی عقیده و غیره) ایستادگی کردن

maintain

maintain an action suit

maintainability

maintenace

<hr> معنی : قوت، نگهداری، تعمیر، نگهداشت، ابقاء، گذران، عمل تمیز کردن وپاک کردن <hr> معانی دیگر : نیک داری، حفظ، حفاظت، نیک داشت، خرجی، معاش، رزق و روزی، (انگلیس) نفقه، پایداری (در اعتقاد و غیره)، ادعا، ایستادگی، وابسته به حفظ یا نگهداری

معنی : قوت، نگهداری، تعمیر، نگهداشت، ابقاء، گذران، عمل تمیز کردن وپاک کردن معانی دیگر : نیک داری، حفظ، حفاظت، نیک داشت، خرجی، معاش، رزق و روزی، (انگلیس) نفقه، پایداری (در اعتقاد و غیره)، ادعا، ایستادگی، وابسته به حفظ یا نگهداری

maintenance

maintenance application

maintenance control index or mci or mci

maintenance cost

maintenance crew

maintenance cycle

maintenance end repair cost

maintenance factor

maintenance inspection

maintenance of pressure

maintenance of reservoir pressure

maintenance of the works

maintenance period

maintenance policy

maintenance programmer

maintenance routine

maintenance work

<hr> خانه ی کوچک، خانه کوچک

maisonette

<hr> معنی : ذرت، بلال <hr> معانی دیگر : (انگلیس) ذرت (در امریکا می گویند: corn)، رنگ ذرتی

معنی : ذرت، بلال معانی دیگر : (انگلیس) ذرت (در امریکا می گویند: corn)، رنگ ذرتی

maize

maize oil

maize stratch

majakite or mayakite or mayakite

<hr> معنی : سرگرد، بالغ، بزرگ، کبیر، بیشتر، عمده، ارشد، بزرگتر، اعظم، اکبر، مهاد، بیشین، متخصص شدن <hr> معانی دیگر : برتر، والاتر، مافوق، کلان، مهست، مهین، به سن قانونی رسیده، رشید، وخیم، (موسیقی) ماژور، (آموزش دانشگاهی) رشته اصلی، در یک رشته ی اصلی تحصیل کردن، طویل

معنی : سرگرد، بالغ، بزرگ، کبیر، بیشتر، عمده، ارشد، بزرگتر، اعظم، اکبر، مهاد، بیشین، متخصص شدن معانی دیگر : برتر، والاتر، مافوق، کلان، مهست، مهین، به سن قانونی رسیده، رشید، وخیم، (موسیقی) ماژور، (آموزش دانشگاهی) رشته اصلی، در یک رشته ی اصلی تحصیل کردن، طویل

واژه های حرف "m" - دیکشنری تخصصی