دیکشنری تخصصی

of screen

of screen dialogue

of screen image

of screen speech

of sound mind

of unsound mind

of which

of which n

of which two

<hr> معنی : کساد، خاموش، بی موقع، دور، دورتر، از کنار، از روی، بسوی، از محلی بخارج، از یک سو <hr> معانی دیگر : دور از (محلی)، بر، (در فاصله ی زمانی یا مکانی مشخص)، دور شده، افتاده، جدا، (موتور و برق و غیره) خاموش، تمام، پایان (یافته)، (انگلیس - خوردن یا آشامیدن) بد، خراب، ناموجود، در مرخصی، آزاد از کار، (رفتار) بد، غیر معمول، به هم خورده، فسخ شده، دارای مقدار معینی از چیزی (به ویژه پول یا رفاه)، (به ویژه راه) فرعی، در نزدیکی خیابان یا راه اصلی، در نزدیکی (ساحل)، کم کار آیی، بدتر از معمول، (دارو) نخوردن، قطع (دارو)، غلط، اشتباه، (خودمانی) کشتن، مخفف:، پیشنهاد شده، اداره، افسر، بسوی خارج، عازم بسوی، خارج از، مقابل، غیر صحیح، مختلف <hr> off _ پسوند: مسابقه ی مهارت در کاری

معنی : کساد، خاموش، بی موقع، دور، دورتر، از کنار، از روی، بسوی، از محلی بخارج، از یک سو معانی دیگر : دور از (محلی)، بر، (در فاصله ی زمانی یا مکانی مشخص)، دور شده، افتاده، جدا، (موتور و برق و غیره) خاموش، تمام، پایان (یافته)، (انگلیس - خوردن یا آشامیدن) بد، خراب، ناموجود، در مرخصی، آزاد از کار، (رفتا

<hr> معنی : گاهی، بطور متناوب <hr> معانی دیگر : گاه و بیگاه، به طور متناوب یا نامرتب، تناوب

معنی : گاهی، بطور متناوب معانی دیگر : گاه و بیگاه، به طور متناوب یا نامرتب، تناوب

off and on

off axis aberration

off balance sheet debt

off balance sheet financing

off by one error

<hr> خارج از میدان پوشش دوربین، خارج از فیلم یا تلویزیون

خارج از میدان پوشش دوربین، خارج از فیلم یا تلویزیون

off camera

<hr> بیرون از مرکز، منحرف از مرکز، خارج از مرکز

بیرون از مرکز، منحرف از مرکز، خارج از مرکز

off center

off center dipole

off center ppl display

off channel

off delay timer

off diagonal

off diagonal component

off hire

off his line

off hook

<hr> معنی : برون خطی <hr> معانی دیگر : (کامپیوتر- وابسته به ابزاری که مستقیما به کامپیوتر وصل نبوده و زیر مهار آن نیستند - در برابر: درون خطی on-line) برون خطی،برراستا،قطع خط،ناپیوسته، برون خطی

معنی : برون خطی معانی دیگر : (کامپیوتر- وابسته به ابزاری که مستقیما به کامپیوتر وصل نبوده و زیر مهار آن نیستند - در برابر: درون خطی on-line) برون خطی،برراستا،قطع خط،ناپیوسته، برون خطی

off line

off line bus stop

off line operation

off line power supply

off line qc

off line quality control

off line storage

<hr> خالی کردن، تهی کردن، بار خالی کردن، رجوع شود به: unload

خالی کردن، تهی کردن، بار خالی کردن، رجوع شود به: unload

off load

off on

off page connector

off peak hour

<hr> راهی که از جاده ی اصلی منشعب می شود،راه خروجی

راهی که از جاده ی اصلی منشعب می شود،راه خروجی

واژه های حرف "o" - دیکشنری تخصصی