دیکشنری تخصصی

semigroup theory

semihereditary ring

semihumid

semihydraulic fill

semiimpermeable

semiinfinite solid

semikilled worker

semiliear transformation

semilinear mapping

semilinear transformation

<hr> معنی : نیمه مایع <hr> معانی دیگر : نیمه آبسان، نیمه آبگون، مایع غلیظ، مایع چسبنده

معنی : نیمه مایع معانی دیگر : نیمه آبسان، نیمه آبگون، مایع غلیظ، مایع چسبنده

semiliquid

semilogarithmic paper

semilognormal distribution

semimajor

semimetric space

semiminor

semiminor axis

<hr> معنی : اصلی، بدوی، نطفهای، وابسته به منی <hr> معانی دیگر : زایشی، توالدی، باز آورشی، (مجازی) زایشگر، آغازگر، بدعت گر، اندیشه آفرین، مکتب آفرین، وابسته به تخم یا بذر یا منی، تخمی، نرابی، دانه ای، اساسی، بنیادین

معنی : اصلی، بدوی، نطفهای، وابسته به منی معانی دیگر : زایشی، توالدی، باز آورشی، (مجازی) زایشگر، آغازگر، بدعت گر، اندیشه آفرین، مکتب آفرین، وابسته به تخم یا بذر یا منی، تخمی، نرابی، دانه ای، اساسی، بنیادین

seminal

seminal vesical

seminal vesicle

seminiferous tubule

seminoching

seminorm

seminterquartile range

semiopen interval

semiordered set

<hr> معنی : وابسته به علائم مرض <hr> معانی دیگر : semiotic مکتب علائم رمزی، طب وابسته به علائم مر­

معنی : وابسته به علائم مرض معانی دیگر : semiotic مکتب علائم رمزی، طب وابسته به علائم مر­

semiotic

semipath

semiperched

semiperched ground water or semiperched or semiperched

semiperched groundwater

semiperched water table

<hr> (به ویژه در مورد شامه - گذرندگی یا osmosis) نیمه تراوا، نیمه تراوا

(به ویژه در مورد شامه - گذرندگی یا osmosis) نیمه تراوا، نیمه تراوا

واژه های حرف "s" - دیکشنری تخصصی