دیکشنری تخصصی

snaging

snail mail

snake arm

<hr> معنی : مارگزیدگی، ویسکی، نیش مار، تریلیوم <hr> معانی دیگر : زخم مار

معنی : مارگزیدگی، ویسکی، نیش مار، تریلیوم معانی دیگر : زخم مار

snakebite

snaking columns

<hr> معنی : چفت، شتاب زدگی، ضربه محکم و ناگهانی، بشکن، قفل کیف و غیره، قالب زنی، گاز ناگهانی سگ، قزن قفلی، گیره فنری، یک گاز، عکس فوری گرفتن، بی مقدمه، ناگهانی، سرزنش کردن، گاز گرفتن، قاپیدن، گسیختن، چفت کردن، چسبیدن به، قاپ زدن، سخن نیش دار گفتن <hr> معانی دیگر : گاز زدن، (ناگهان) گاز گرفتن، پاچه ی کسی را گرفتن، (با دندان) قاپیدن، (ناگهان یا با اشتیاق) گرفتن یا پذیرفتن، (با صدا) شکستن یا پاره شدن، گسستن، گسلیدن، گسلاندن، (با صدا یا ناگهان) بسته شدن، تلق کردن (و بسته شدن)، تشر زدن، (به کسی) پریدن، پرخاش کردن (به ویژه ناگهان یا بی معطلی)، عتاب کردن، تحکم کردن، پزگ زدن، (با صدای ترق تروق) تکان دادن، تلنگر زدن، بشکن زدن، عکس گرفتن (با دوربین فوری یا کوچک)، گیره، دکمه ی قابلمه ای (هر چیزی که با صدای تلق باز و بسته شود)، (عامیانه) آسان، سهل، (عامیانه) حرارت، اشتیاق، پشتکار، (فنر یا کش را) کشیدن و رها کردن، زدن، سرمای ناگهانی و کوتاه مدت، دگرگونی هوا، نان شیرینی نازک و ترد، (عامیانه) شتاب آمیز، عجولانه، نسنجیده، عتاب و خطاب، گاز گیری، گسلش، گسیختگی، پاره شدگی، (فوتبال امریکایی - در آغاز هر بازی) توپ را فرز از زمین برداشتن و به بازیکن دیگر دادن، توپ برداری، رجوع شود به: snapshot، مخفف: نیروزای کوچک اتمی (مولد برق ماهواره ها و غیره)، لقمه، مهر زنی، عجله، سخن

معنی : چفت، شتاب زدگی، ضربه محکم و ناگهانی، بشکن، قفل کیف و غیره، قالب زنی، گاز ناگهانی سگ، قزن قفلی، گیره فنری، یک گاز، عکس فوری گرفتن، بی مقدمه، ناگهانی، سرزنش کردن، گاز گرفتن، قاپیدن، گسیختن، چفت کردن، چسبیدن به، قاپ زدن، سخن نیش دار گفتن معانی دیگر : گاز زدن، (ناگهان) گاز گرفتن، پاچه ی کسی را گر

snap

snap action switch

snap back fibre

snap fits

snap head

snap lock

snap on ammeter clamp on ammeter

snap point

snap switch

snap to grid

snapgate karabiner

snaplink

snapping

snaps

<hr> معنی : عکس فوری، تصویر لحظهای، بعجله انجام شده <hr> معانی دیگر : (تیراندازی یا پرتاپ گوی و غیره) پرتاب با شتاب (و بدون نشانه گیری)، عکس فوری، بعجله انجام شده، فوری، عکس فوری گرفتن

معنی : عکس فوری، تصویر لحظهای، بعجله انجام شده معانی دیگر : (تیراندازی یا پرتاپ گوی و غیره) پرتاب با شتاب (و بدون نشانه گیری)، عکس فوری، بعجله انجام شده، فوری، عکس فوری گرفتن

snapshot

<hr> معنی : گرفتاری، گره، بغرنجی، کمند، گوریدگی، تله، شوریدگی، گره خوردن، دندان قروچه کردن، نمودار کردن، بغرنج کردن، غرولند کردن <hr> معانی دیگر : (سگ یا خرس و غیره - با دندان های نمایان به نشان خشم یا تعرض) خرخر کردن، غریدن، غرغر کردن، نیش نشان دادن، با خشم یا تهدید حرف زدن، خروشیدن، خروشان گفتن، دهان غره، دندان قروچه، خرخر، نیش نمایی، غرش، سخن خشم آمیز یا تهدید آمیز، پرخاش، (مو یا ریسمان و غیره) گوریدن، گوراندن، گوریده شدن یا کردن، درهم گره خوردن، ژولیدن، ژولیده شدن یا کردن، درهم و برهم کردن یا شدن، راهبندان کردن یا شدن، پریشان کردن یا شدن، نابسامان کردن، گیر کردن، گیر انداختن، بند آوردن، انسداد (ترافیک)، (روی ورق فلزی) برجسته کاری کردن، نابسامانی، آشفتگی، هرج و مرج، گرفتگی، برجسته کردن، خشمگین ساختن

معنی : گرفتاری، گره، بغرنجی، کمند، گوریدگی، تله، شوریدگی، گره خوردن، دندان قروچه کردن، نمودار کردن، بغرنج کردن، غرولند کردن معانی دیگر : (سگ یا خرس و غیره - با دندان های نمایان به نشان خشم یا تعرض) خرخر کردن، غریدن، غرغر کردن، نیش نشان دادن، با خشم یا تهدید حرف زدن، خروشیدن، خروشان گفتن، دهان غره، د

snarl

snarl yarn

snatching

sneakernet

snedecor distribution

snells law

snia viscosa

sniafil

snialon

sniffer

snifter valve

<hr> معنی : برش، خرده، قطعه، ته سیگار، ادم کوچک یا بی اهمیت، قیچی کردن، پشم چیدن، بسرعت قاپیدن، چیدن، کش رفتن، زدن <hr> معانی دیگر : (با قیچی و غیره) زدن، شکاف دادن، (با قیچی و غیره) چاک دادن، بریدن، صدای چاک دادن، باریکه، (پارچه) سرقیچی، نواره، تکه، (جمع) قیچی حلبی بری، ادم احمق

معنی : برش، خرده، قطعه، ته سیگار، ادم کوچک یا بی اهمیت، قیچی کردن، پشم چیدن، بسرعت قاپیدن، چیدن، کش رفتن، زدن معانی دیگر : (با قیچی و غیره) زدن، شکاف دادن، (با قیچی و غیره) چاک دادن، بریدن، صدای چاک دادن، باریکه، (پارچه) سرقیچی، نواره، تکه، (جمع) قیچی حلبی بری، ادم احمق

snip

snipe or snipes or snipes

snobol

<hr> معنی : قیافه، بینی، قیافه گرفتن، شکلک دراوردن <hr> معانی دیگر : (عامیانه) بینی، دماغ، صورت، چهره، اخم، چهره درهم کشی

معنی : قیافه، بینی، قیافه گرفتن، شکلک دراوردن معانی دیگر : (عامیانه) بینی، دماغ، صورت، چهره، اخم، چهره درهم کشی

snoot

<hr> معنی : پوزه، دهان، سر لوله اب، پوزه دراز جانور، لوله کتری و غیره، پوزه زدن به <hr> معانی دیگر : (حیوان)، زفر، (انسان) دک و پوز، (عامیانه) بینی (به ویژه اگر گنده باشد)، دماغ، (قدیمی) خرطوم، رجوع شود به: rostrum، (حشرات) زایده ی منقار مانند، پوزچه، نوک واره، خرطوم فیل

معنی : پوزه، دهان، سر لوله اب، پوزه دراز جانور، لوله کتری و غیره، پوزه زدن به معانی دیگر : (حیوان)، زفر، (انسان) دک و پوز، (عامیانه) بینی (به ویژه اگر گنده باشد)، دماغ، (قدیمی) خرطوم، رجوع شود به: rostrum، (حشرات) زایده ی منقار مانند، پوزچه، نوک واره، خرطوم فیل

snout

<hr> معنی : برف، برف باریدن، برف امدن <hr> معانی دیگر : برف باریدن (یا آمدن)، (امریکا - عامیانه) تحت تاثیر قرار گرفتن یا قرار دادن، (خودمانی) کوکائین (به صورت پودر)، هوای ابری، ریزش برف، توده ی برف، (شعر قدیم) سپیدی، هر چیز برف مانند (از نظر رنگ یا نرمی و غیره)، (بر صفحه ی تلویزیون یا کامپیوتر و غیره) برفک، سی پی اسنو (نویسنده ی انگلیسی)

معنی : برف، برف باریدن، برف امدن معانی دیگر : برف باریدن (یا آمدن)، (امریکا - عامیانه) تحت تاثیر قرار گرفتن یا قرار دادن، (خودمانی) کوکائین (به صورت پودر)، هوای ابری، ریزش برف، توده ی برف، (شعر قدیم) سپیدی، هر چیز برف مانند (از نظر رنگ یا نرمی و غیره)، (بر صفحه ی تلویزیون یا کامپیوتر و غیره) برفک، س

snow

snow anchor

snow avalanche

snow bilndness

snow bin

<hr> blind snow برف کور، برف کوری

blind snow برف کور، برف کوری

snow blindness

<hr> ماشین برف روبی، برف روب (snow thrower هم می گویند)

واژه های حرف "s" - دیکشنری تخصصی