دیکشنری تخصصی

<hr> معنی : پیوند، حلقه یا کمربند کوچک، منطقه یا ناحیه کوچک <hr> معانی دیگر : منطقه یا ناحیه ی کوچک، نیسنگ چه، پرهام چه

معنی : پیوند، حلقه یا کمربند کوچک، منطقه یا ناحیه کوچک معانی دیگر : منطقه یا ناحیه ی کوچک، نیسنگ چه، پرهام چه

zonule

<hr> قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانوربا محیط خود بحک میکند، بوم شناسی حیوانی

قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانوربا محیط خود بحک میکند، بوم شناسی حیوانی

zoo ecology

zooarium or zoarium or zoarium

zoochore

zoogenic rock or zoogenic or zoogenic

zoogenite or zoogenites or zoogenites

zoogenous rock

zooglea

zoogleal bacteria

<hr> (انبوهه ی ژله مانندی از باکتری ها) اسپرد ترکیزه، ترکیزه توده

(انبوهه ی ژله مانندی از باکتری ها) اسپرد ترکیزه، ترکیزه توده

zoogloea

<hr> معنی : زیوه، جانورسان، شبیه جانوران، شبه جانور، شبه حیوان <hr> معانی دیگر : (زیست شناسی) زیاسا، زیست شناسی جانورسان

معنی : زیوه، جانورسان، شبیه جانوران، شبه جانور، شبه حیوان معانی دیگر : (زیست شناسی) زیاسا، زیست شناسی جانورسان

zooid

zoolite

zoolith

<hr> معنی : زوم، با صدای وزوز حرکت کردن، بسرعت ترقی کردن یا بالا رفتن، فاصله عدسی را کم و زیاد کردن، وزوز <hr> معانی دیگر : (دوربین و غیره) دارای عدسی زوم، دارای قدرت زوم کردن، زوم دار، وز وز کردن، با صدای ((زز)) حرکت کردن، ((زز)) کردن، (هواپیما) با زاویه ی تقریبا عمود اوج گرفتن، راستاویز کردن، بلند شدن، بالا رفتن، (دوربین عکاسی و فیلم برداری و غیره) زوم کردن، متمرکز کردن روی-، صدای ((زز))، رجوع شود به: zoom lens، (دوربین و غیره) زوم، هواپیما را با سرعت وبازاویه تند ببالا راندن، در فیلمبرداری فاصله عدسی را کم و زیادکردن

معنی : زوم، با صدای وزوز حرکت کردن، بسرعت ترقی کردن یا بالا رفتن، فاصله عدسی را کم و زیاد کردن، وزوز معانی دیگر : (دوربین و غیره) دارای عدسی زوم، دارای قدرت زوم کردن، زوم دار، وز وز کردن، با صدای ((زز)) حرکت کردن، ((زز)) کردن، (هواپیما) با زاویه ی تقریبا عمود اوج گرفتن، راستاویز کردن، بلند شدن، بالا

zoom

zoom back

zoom in

<hr> (دوربین عکس برداری و غیره) عدسی زوم، عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر

(دوربین عکس برداری و غیره) عدسی زوم، عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر

zoom lens

zoom out

zoom power

zoom shot

zoom stand

zoom transfer scope

zoom up

<hr> کامپیوتر : بزرگ و کوچک کردن تصویر

کامپیوتر : بزرگ و کوچک کردن تصویر

zooming

<hr> معنی : گوشت خوار، جانور خور <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: carnivorous، جانور خوار

معنی : گوشت خوار، جانور خور معانی دیگر : رجوع شود به: carnivorous، جانور خوار

zoophagous

zoophasmic

<hr> معنی : جانور گیاهسان <hr> معانی دیگر : (به ویژه مرجان ها و اسفنج ها) گیاه سان، زیا رست، انواع جانوران مهره داری که رشد انها شبیه گیاه میباشد

معنی : جانور گیاهسان معانی دیگر : (به ویژه مرجان ها و اسفنج ها) گیاه سان، زیا رست، انواع جانوران مهره داری که رشد انها شبیه گیاه میباشد

zoophyte

<hr> معنی : جانور ریز شناور بر سطح دریا <hr> معانی دیگر : (زیست شناسی) زیا دروازی

معنی : جانور ریز شناور بر سطح دریا معانی دیگر : (زیست شناسی) زیا دروازی

واژه های حرف "z" - دیکشنری تخصصی