انگلیسی به فارسی

battle of Rossbach

battle of Shiloh

battle of Soissons-Reims

battle of Solferino

battle of Spotsylvania Courthouse

battle of St Mihiel

battle of Tannenberg

battle of Tertry

battle of Teutoburger Wald

battle of Tewkesbury

battle of Thermopylae

battle of Trasimeno

battle of Verdun

battle of Wagram

battle of Ypres

battle of britain

battle of midway

battle of the Aisne

battle of the Bismarck Sea

battle of the Chemin-des-Dames

battle of the Philippine Sea

battle of the bulge

battle of trafalgar

<hr> مشاجره ی پر سر و صدا، جنجال، قیل و قال، (نبردی که شمار زیادی در آن شرکت می کنند) بزن بزن همگانی، کشمکش چند جانبه، نبرد دراز و شدید، نبرد سخت، جنگ شاهانه، pl نزاع سخت، کشمکش خصومت امیز

مشاجره ی پر سر و صدا، جنجال، قیل و قال، (نبردی که شمار زیادی در آن شرکت می کنند) بزن بزن همگانی، کشمکش چند جانبه، نبرد دراز و شدید، نبرد سخت، جنگ شاهانه، pl نزاع سخت، کشمکش خصومت امیز

battle royal

battle sight

battle star

battle station

battle-ax

battle-ax or battle-axe

battle-axe

battle-field

battle-scarred

<hr> معنی : چوگان پهن، رخت کوب، بارخت کوب کوبیدن <hr> معانی دیگر : چوگان سرپهن، راکت (ویژه ی بازی بدمینتون)

معنی : چوگان پهن، رخت کوب، بارخت کوب کوبیدن معانی دیگر : چوگان سرپهن، راکت (ویژه ی بازی بدمینتون)

battledore

battledore and shuttlecock

battledored

battledores

battledoring

<hr> معنی : میدان، مصاف، میدان جنگ، رزمگاه، نبردگاه، عرصه منازعه، میدان جنگ/میدان نبرد <hr> معانی دیگر : میدان نبرد، آوردگاه، هرگونه زمینه ی برخورد، عرصه ی مبارزه، ستیزگاه (battleground هم می گویند)، میدان جنگ

معنی : میدان، مصاف، میدان جنگ، رزمگاه، نبردگاه، عرصه منازعه، میدان جنگ/میدان نبرد معانی دیگر : میدان نبرد، آوردگاه، هرگونه زمینه ی برخورد، عرصه ی مبارزه، ستیزگاه (battleground هم می گویند)، میدان جنگ

battlefield

battlefields

battlefront

battlefronts

battleful

<hr> معنی : میدان جنگ، رزمگاه، نبردگاه، عرصه منازعه، میدان جنگ/میدان نبرد <hr> معانی دیگر : میدان جنگ، عرصه منازعه، رزمگاه، نبردگاه

معنی : میدان جنگ، رزمگاه، نبردگاه، عرصه منازعه، میدان جنگ/میدان نبرد معانی دیگر : میدان جنگ، عرصه منازعه، رزمگاه، نبردگاه

battleground

battlegrounds

<hr> معنی : بارو، برج و بارو <hr> معانی دیگر : (در دژهای نظامی قدیم) دندانه های بالای دیوار قلعه و برج، کنگره ی بارو

معنی : بارو، برج و بارو معانی دیگر : (در دژهای نظامی قدیم) دندانه های بالای دیوار قلعه و برج، کنگره ی بارو

battlement

battlemented

battlepiece

battleplane

واژه های حرف "b" - انگلیسی به فارسی