انگلیسی به فارسی

cartwrighting

carty

carua

caruage

carucage

carucarius

carucate

carucated

<hr> لایه یا قلمبه ی گوشتی (مثلا تاج خروس و غبغب بوقلمون)، گوشتاله

لایه یا قلمبه ی گوشتی (مثلا تاج خروس و غبغب بوقلمون)، گوشتاله

caruncle

carunculae

carunculate

carunculated

carunculous

carus

<hr> (شیمی - داروسازی) کارواکرل (ماده ی غلیظ و روغنی به فرمول (ch3)2chc6h3(ch)3(oh) که گندزدا است)

(شیمی - داروسازی) کارواکرل (ماده ی غلیظ و روغنی به فرمول (ch3)2chc6h3(ch)3(oh) که گندزدا است)

carvacrol

carvacryl

carvage

carval

<hr> معنی : حک کردن، بریدن، کنده کاری کردن، تراشیدن، منبت کاری کردن، منقور کردن <hr> معانی دیگر : کندن، حجاری کردن، تراشیدن (سنگ و چوب و غیره)، (بدن و گوشت پخته) لایه لایه بریدن، قاچ کردن، قاش کردن، باریکه باریکه بریدن (با کارد)، کندوکاو کردن

معنی : حک کردن، بریدن، کنده کاری کردن، تراشیدن، منبت کاری کردن، منقور کردن معانی دیگر : کندن، حجاری کردن، تراشیدن (سنگ و چوب و غیره)، (بدن و گوشت پخته) لایه لایه بریدن، قاچ کردن، قاش کردن، باریکه باریکه بریدن (با کارد)، کندوکاو کردن

carve

<hr> 1- قطعه قطعه کردن، (به بخش های کوچکتر) بریدن 2- (عامیانه) کارد زدن به، کاردی کردن، با کارد زخمی کردن

1- قطعه قطعه کردن، (به بخش های کوچکتر) بریدن 2- (عامیانه) کارد زدن به، کاردی کردن، با کارد زخمی کردن

carve up

carved in stone

carvedilol

<hr> معنی : کرجی، نوعی کشتی یا هواپیما، کشتی کوچک سریع السیر <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: caravel

معنی : کرجی، نوعی کشتی یا هواپیما، کشتی کوچک سریع السیر معانی دیگر : رجوع شود به: caravel

carvel

carvel-built

carvels

carven

carvene

<hr> جرج واشنگتن کارور (گیاه شناس سیاهپوست - امریکایی)، کنده کار، قلم زن، سنگ تراش، حجار

جرج واشنگتن کارور (گیاه شناس سیاهپوست - امریکایی)، کنده کار، قلم زن، سنگ تراش، حجار

carver

carvership

<hr> (انگلیس) رستورانی که در آن رست بیف را جلو مشتری برایش می برند

(انگلیس) رستورانی که در آن رست بیف را جلو مشتری برایش می برند

carvery

<hr> معنی : بریدن، کنده کاری، حکاکی، فر کوتاه مدت <hr> معانی دیگر : منبت کاری، کند و کاو، برش (با کارد)

معنی : بریدن، کنده کاری، حکاکی، فر کوتاه مدت معانی دیگر : منبت کاری، کند و کاو، برش (با کارد)

carving

carving fork

<hr> کارد گوشت بری، چاقوی بزرگ (و گاهی دندانه دار)، چاقوی حکاکی یا گوشت بری کاردگوشت خردکنی

کارد گوشت بری، چاقوی بزرگ (و گاهی دندانه دار)، چاقوی حکاکی یا گوشت بری کاردگوشت خردکنی

carving knife

carvings

carvist

carvoeira

carvoepra

carvol

carvomenthene

carvone

carvy

carvyl

<hr> (امریکا) محل شستن اتومبیل، ماشین شوی خانه (car wash هم می نویسند)

(امریکا) محل شستن اتومبیل، ماشین شوی خانه (car wash هم می نویسند)

carwash

carwashes

carwitchet

<hr> جویس کری (نویسنده ی انگلیسی - زاده ی ایرلند)

جویس کری (نویسنده ی انگلیسی - زاده ی ایرلند)

cary

caryatic

<hr> (به ویژه در معماری یونان باستان و روم - ستون ساختمان که به صورت زن ردا پوشیده است) کاریاتید، ستونی که مجسمه زن باشد

(به ویژه در معماری یونان باستان و روم - ستون ساختمان که به صورت زن ردا پوشیده است) کاریاتید، ستونی که مجسمه زن باشد

واژه های حرف "c" - انگلیسی به فارسی