انگلیسی به فارسی

endopterygotic

endopterygotism

endopterygotous

endorachis

endoradiosonde

endore

endorhinitis

<hr> (کالبد شناسی - تنکردشناسی) اندورفین

(کالبد شناسی - تنکردشناسی) اندورفین

endorphin

endorsation

<hr> معنی : ظهرنویسی کردن، صحه گذاردن، امضا کردن، پشت نویس کردن، در پشت سند نوشتن <hr> معانی دیگر : (چک بانکی و غیره) پشت نویسی کردن، (پشت چک را) امضا کردن، (نامزد انتخابات و غیره را) تایید کردن، پشتیبانی (خود را) اعلام کردن، (روی سند یا پشت آن) یادداشت یا انتقال نامه (و غیره) نوشتن، (انگلیس - خلاصه ی تخلف رانندگی را پشت گواهینامه و غیره نوشتن) تخلف رانندگی را ثبت کردن

معنی : ظهرنویسی کردن، صحه گذاردن، امضا کردن، پشت نویس کردن، در پشت سند نوشتن معانی دیگر : (چک بانکی و غیره) پشت نویسی کردن، (پشت چک را) امضا کردن، (نامزد انتخابات و غیره را) تایید کردن، پشتیبانی (خود را) اعلام کردن، (روی سند یا پشت آن) یادداشت یا انتقال نامه (و غیره) نوشتن، (انگلیس - خلاصه ی تخلف را

endorse

endorsed

<hr> (کسی که چک و غیره به نام او صادر شده است) پشت نویس، ظهر نویس

(کسی که چک و غیره به نام او صادر شده است) پشت نویس، ظهر نویس

endorsee

<hr> معنی : ستایش، تایید، ظهر نویسی، امضا <hr> معانی دیگر : (چک بانک و غیره) پشت نویسی، امضای پشت چک یا سند، (تایید نامزد انتخابات و غیره) اعلام پشتیبانی، (تعریف و تایید خدمات و کالا در آگهی تجارتی و غیره) شناسانگری، (انگلیس - نوشتن خلاصه ی تخلف رانندگی معمولا در پشت گواهی نامه ی رانندگی) ثبت تخلف، موافقت

معنی : ستایش، تایید، ظهر نویسی، امضا معانی دیگر : (چک بانک و غیره) پشت نویسی، امضای پشت چک یا سند، (تایید نامزد انتخابات و غیره) اعلام پشتیبانی، (تعریف و تایید خدمات و کالا در آگهی تجارتی و غیره) شناسانگری، (انگلیس - نوشتن خلاصه ی تخلف رانندگی معمولا در پشت گواهی نامه ی رانندگی) ثبت تخلف، موافقت

endorsement

endorsement in blank

<hr> معنی : ستایش کننده، ظهر نویس <hr> معانی دیگر : پشت نویس، حواله دهنده قانون ـ فقه : ظهرنویس، ظهر نویس بازرگانى : ظهر نویس، فردى که پشت سندى را امضاء مى نماید

معنی : ستایش کننده، ظهر نویس معانی دیگر : پشت نویس، حواله دهنده قانون ـ فقه : ظهرنویس، ظهر نویس بازرگانى : ظهر نویس، فردى که پشت سندى را امضاء مى نماید

endorser

endorsers

endorses

endorsing

endorsingly

endorsor

endosalpingitis

endosarc

endosarcode

endosarcous

endosarcs

endosclerite

<hr> (پزشکی - اسبابی که با آن درون حفره های بدن به ویژه مقعد و مثانه را می بینند) درون نما، اندوسکپ، درون بین

(پزشکی - اسبابی که با آن درون حفره های بدن به ویژه مقعد و مثانه را می بینند) درون نما، اندوسکپ، درون بین

endoscope

endoscopes

endoscopically

endoscopies

endosiphon

endosiphonal

endosiphonate

endosiphuncle

<hr> معنی : استخوان بندی درونی حیوان <hr> معانی دیگر : (استخوان یا لاک یا غضروفی که از داخل بدن برخی مهره داران و خارپوستان را نگه می دارد) درون استخوان بندی (در برابر: برون استخوان بندی exoskeleton)

معنی : استخوان بندی درونی حیوان معانی دیگر : (استخوان یا لاک یا غضروفی که از داخل بدن برخی مهره داران و خارپوستان را نگه می دارد) درون استخوان بندی (در برابر: برون استخوان بندی exoskeleton)

endoskeleton

endoskeletons

endosmometer

endosmometric

endosmos

endosmose

endosmoses

endosmosic

<hr> (شیمی و فیزیک) درون گذرندگی (در برابر: برون گذرندگی exosmosis)، برون راند

(شیمی و فیزیک) درون گذرندگی (در برابر: برون گذرندگی exosmosis)، برون راند

endosmosis

endosome

endosomes

<hr> معنی : پرده داخلی هاگ <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) درون دانه، درون تومه

معنی : پرده داخلی هاگ معانی دیگر : (گیاه شناسی) درون دانه، درون تومه

واژه های حرف "e" - انگلیسی به فارسی