انگلیسی به فارسی

enringing

enripen

enrive

<hr> جامه پوشاندن، پوشش دار کردن

جامه پوشاندن، پوشش دار کردن

enrobe

enrobed

enrobement

enrober

enrobers

enrobes

enrobing

enrockment

<hr> معنی : ثبت نام کردن، عضویت دادن، در فهرست وارد کردن <hr> معانی دیگر : enroll : نامنویسی کردن

معنی : ثبت نام کردن، عضویت دادن، در فهرست وارد کردن معانی دیگر : enroll : نامنویسی کردن

enrol

<hr> معنی : سرباز کردن، نام نویسی کردن، ثبت نام کردن، عضویت دادن، در فهرست وارد کردن <hr> معانی دیگر : enrol : نامنویسی کردن

معنی : سرباز کردن، نام نویسی کردن، ثبت نام کردن، عضویت دادن، در فهرست وارد کردن معانی دیگر : enrol : نامنویسی کردن

enroll

enroll or enrol

enrolle

enrolled

<hr> عضو، نام نویسی شده، ثبت نام شده

عضو، نام نویسی شده، ثبت نام شده

enrollee

enroller

enrollers

enrolles

<hr> معنی : نام نویسی، ثبت نام <hr> معانی دیگر : نامنویسی، ثبت نام

معنی : نام نویسی، ثبت نام معانی دیگر : نامنویسی، ثبت نام

enrollment

enrollment or enrolment

enrollments

enrolls

<hr> enrol(l)ment اسم نویسى، صورت اسامى، دفتر ثبت <hr> نام نویسی، اسم نویسی، ثبت، دفترثبت

enrol(l)ment اسم نویسى، صورت اسامى، دفتر ثبت نام نویسی، اسم نویسی، ثبت، دفترثبت

enrolment

enrols

<hr> (بیشتر به صورت وجه مجهول) ریشه دار کردن، (محکم) جایگزین کردن

(بیشتر به صورت وجه مجهول) ریشه دار کردن، (محکم) جایگزین کردن

enroot

enrooted

enrooting

enroots

enround

enroute

enruin

enrut

<hr> (فلسفه) کائن، وجود مجرد، مخفف:، ناوبان دوم، هستی مطلق، جوهر، خلاصه

(فلسفه) کائن، وجود مجرد، مخفف:، ناوبان دوم، هستی مطلق، جوهر، خلاصه

ensaffron

ensaint

ensalada

<hr> (قدیمی) رجوع شود به: example، نمونه، مثال، عبرت، مانند، نظیر، سابقه

(قدیمی) رجوع شود به: example، نمونه، مثال، عبرت، مانند، نظیر، سابقه

واژه های حرف "e" - انگلیسی به فارسی