انگلیسی به فارسی

gether

<hr> باغ جتسمانی (در نزدیکی اورشلیم که حضرت عیسی در آن دستگیر شد)، موقعیت دردآور، وضع شکنجهآور

باغ جتسمانی (در نزدیکی اورشلیم که حضرت عیسی در آن دستگیر شد)، موقعیت دردآور، وضع شکنجهآور

gethsemane

gethsemanic

getic

getid

getling

getmesost

getmjlkost

getpenny

getspa

getspace

getsul

gettable

<hr> معنی : گیرنده، یابنده، دریافت کننده <hr> معانی دیگر : به دست آورنده، کسب کننده، (ماده ی مشتعل شونده ای که برای از بین بردن گازهای زاید در لوله ی خلا به کار می رود) گازبر

معنی : گیرنده، یابنده، دریافت کننده معانی دیگر : به دست آورنده، کسب کننده، (ماده ی مشتعل شونده ای که برای از بین بردن گازهای زاید در لوله ی خلا به کار می رود) گازبر

getter

gettered

getters

getting

getting even

<hr> گتیز برگ (شهری در ایالت پنسیلوانیا - که محل نبرد سرنوشت سازی در جنگ های داخلی آمریکا بود و لینکلن رئیس جمهور وقت آمریکا در آنجا نطق معروف خود را ایراد کرد- 1863)

گتیز برگ (شهری در ایالت پنسیلوانیا - که محل نبرد سرنوشت سازی در جنگ های داخلی آمریکا بود و لینکلن رئیس جمهور وقت آمریکا در آنجا نطق معروف خود را ایراد کرد- 1863)

gettysburg

gettysburg address

getup

getups

geulah

geullah

<hr> رجوع شود به: avens، avens گ، بی&nbsp; شب بو

رجوع شود به: avens، avens گ، بی شب بو

geum

geumatophobia

<hr> (برق) یک میلیارد الکترون ولت،ژیگا الکترون ولت

(برق) یک میلیارد الکترون ولت،ژیگا الکترون ولت

gevalt or gevald

<hr> معنی : بازیچه، چیز جزئی، چیز بی مصرف، چیز قشنگ بی مصرف، چیز ناقابل <hr> معانی دیگر : هر چیز ظاهرا زیبا ولی ذاتا بی ارزش، چیز پر زرق و برق ولی به درد نخور، زیور آلات قلابی، چیزهایی (مثل پولک و منجوق) که چشمگیر ولی کم ارزش اند، خرده ریز، بدلی، زلم زیمبو، خرت و پرت، بازیچه، اشیاء قشنگ بى مصرف

معنی : بازیچه، چیز جزئی، چیز بی مصرف، چیز قشنگ بی مصرف، چیز ناقابل معانی دیگر : هر چیز ظاهرا زیبا ولی ذاتا بی ارزش، چیز پر زرق و برق ولی به درد نخور، زیور آلات قلابی، چیزهایی (مثل پولک و منجوق) که چشمگیر ولی کم ارزش اند، خرده ریز، بدلی، زلم زیمبو، خرت و پرت، بازیچه، اشیاء قشنگ بى مصرف

gewgaw

gewgawed

gewgawish

gewgawry

gewgaws

gewgawy

gewürztraminer

geyan

geyerite

geylies

<hr> معنی : چشمه اب گرم، اتشفشان، ابفشان، فوران تند، چشمه جوشان اب گرم و معدنی <hr> معانی دیگر : آبفشان (چشمه ی آبگرمی که به طور متناوب فواره می زند و در ایسلند و زلاندنو و در پارک معروف یلوستون در ایالت وایومینگ آمریکا یافت می شود)، آبفشان گهگاهی، فوران تند وناگهانی داشتن یا کردن، فوران کردن

معنی : چشمه اب گرم، اتشفشان، ابفشان، فوران تند، چشمه جوشان اب گرم و معدنی معانی دیگر : آبفشان (چشمه ی آبگرمی که به طور متناوب فواره می زند و در ایسلند و زلاندنو و در پارک معروف یلوستون در ایالت وایومینگ آمریکا یافت می شود)، آبفشان گهگاهی، فوران تند وناگهانی داشتن یا کردن، فوران کردن

geyser

geyseral

geyseric

geyserine

geyserish

<hr> (سنگ شناسی) سنگ سیلیکای شیری رنگ (که در لبه ی چشمه های آب گرم و آبفشان ها یافت می شود)، گیزریت، نوعی سنگ سیلیسی رسوبی، ابفشانسنگ

(سنگ شناسی) سنگ سیلیکای شیری رنگ (که در لبه ی چشمه های آب گرم و آبفشان ها یافت می شود)، گیزریت، نوعی سنگ سیلیسی رسوبی، ابفشانسنگ

واژه های حرف "g" - انگلیسی به فارسی