انگلیسی به فارسی

gimmal

gimmals

<hr> طماع، مفت خور، درکش، مفت خوری، طمعکاری، درکشی، (خودمانی)، طمع a bad case of the gimmies سخت دچار آزمندی

طماع، مفت خور، درکش، مفت خوری، طمعکاری، درکشی، (خودمانی)، طمع a bad case of the gimmies سخت دچار آزمندی

gimme

gimmeringly

<hr> معنی : تدبیر، حیله <hr> معانی دیگر : (عامیانه) وسیله ی سری برای تقلب در قمار یا ماشین قمار، وسیله ی تقلب، آلت سری، وسیله ی جلب توجه، تمهید، حقه، ترفند، کلک، دوزو کلک، شامورتی، اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود

معنی : تدبیر، حیله معانی دیگر : (عامیانه) وسیله ی سری برای تقلب در قمار یا ماشین قمار، وسیله ی تقلب، آلت سری، وسیله ی جلب توجه، تمهید، حقه، ترفند، کلک، دوزو کلک، شامورتی، اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود

gimmick

gimmickery

gimmicking

<hr> (آمریکا - عامیانه) وسایل اغفال یا تقلب، حقه بازی، استفاده از وسایل اغفال و کلاهبرداری (gimmickery هم می نویسند)

(آمریکا - عامیانه) وسایل اغفال یا تقلب، حقه بازی، استفاده از وسایل اغفال و کلاهبرداری (gimmickery هم می نویسند)

gimmickry

gimmicks

gimmicky

<hr> (در بازی گلف) پذیرش پات (putt) حریف

(در بازی گلف) پذیرش پات (putt) حریف

gimmie

gimmor

<hr> معنی : حمایل، نوعی ریسمان ماهی گیری <hr> معانی دیگر : (خیاطی و مبل سازی) قیطان، نوار بافته (اغلب با نخ زرین - که در حاشیه ها به کار می رود)، (خودمانی) غیرت، جنگجویی، پرجنب و جوشی، شلیدن، لنگان لنگان راه رفتن، لنگیدن، (آمریکا -خودمانی)، چلاق

معنی : حمایل، نوعی ریسمان ماهی گیری معانی دیگر : (خیاطی و مبل سازی) قیطان، نوار بافته (اغلب با نخ زرین - که در حاشیه ها به کار می رود)، (خودمانی) غیرت، جنگجویی، پرجنب و جوشی، شلیدن، لنگان لنگان راه رفتن، لنگیدن، (آمریکا -خودمانی)، چلاق

gimp

gimper

gimpier

gimpiest

gimpiness

gimping

gimps

gimpy

<hr> معنی : ماشین، افزار، جین، ماشین پنبه پاک کنی، حیله و فن، جرثقیل پایه دار، عرق جو سیاه، گرفتار ساختن، پنبهرا پاک کردن <hr> معانی دیگر : جین (مشروب قوی الکلی که از تخمیر جوسیاه به دست می آید)، اسلوجین (sloe gin - مزه ی آن قدری با جین فرق دارد)، تله، بند، دام، به دام افکندن، به تله انداختن، جرثقیل، دستگاه بار بالاکش، ماشین بالاکش (که معمولا دارای چرخ و کابل است)، دستگاه پنبه پاک کن، ماشین جین، (قدیمی) آغاز کردن، شروع شدن یا کردن، (اسکاتلند) اگر، چنانچه، آیا، (در بازی جین رامی) همه ی ورق های دست خود را جور کردن و بردن، رامی شدن

معنی : ماشین، افزار، جین، ماشین پنبه پاک کنی، حیله و فن، جرثقیل پایه دار، عرق جو سیاه، گرفتار ساختن، پنبهرا پاک کردن معانی دیگر : جین (مشروب قوی الکلی که از تخمیر جوسیاه به دست می آید)، اسلوجین (sloe gin - مزه ی آن قدری با جین فرق دارد)، تله، بند، دام، به دام افکندن، به تله انداختن، جرثقیل، دستگاه ب

gin and tonic

<hr> (خودمانی - آمریکا) میخانه، بار

(خودمانی - آمریکا) میخانه، بار

gin mill

gin rickey

<hr> (بازی ورق) نوعی رامی، جین رامی، نوعی بازی رامی مخصوص دو نفر

(بازی ورق) نوعی رامی، جین رامی، نوعی بازی رامی مخصوص دو نفر

gin rummy

gin sling

gina

ginep

ginete

ging

gingal

gingall

gingalls

gingals

gingeley

gingeleys

gingeli

gingelies

gingelis

gingelli or gingelly

gingellies

gingelly

gingely

<hr> معنی : تندی، حرارت، زنجبیل، زنجفیل، زنجبیل زدن به، تحریک کردن <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی)، زنجبیل (zingiber officinale که گیاه آن در نواحی گرمسیر آسیا می روید)، ریشه ی زنجبیل، رنگ زرد زنجبیلی، زرد متمایل به قرمز، چست و چالاک کردن، سرحال آوردن، تشجیع کردن، (عامیانه) چالاکی، اشتیاق، اسم خاص مونث

معنی : تندی، حرارت، زنجبیل، زنجفیل، زنجبیل زدن به، تحریک کردن معانی دیگر : (گیاه شناسی)، زنجبیل (zingiber officinale که گیاه آن در نواحی گرمسیر آسیا می روید)، ریشه ی زنجبیل، رنگ زرد زنجبیلی، زرد متمایل به قرمز، چست و چالاک کردن، سرحال آوردن، تشجیع کردن، (عامیانه) چالاکی، اشتیاق، اسم خاص مونث

ginger

<hr> لیموناد زنجبیلی (نوعی آشامیدنی شیرین و گازدار غیر الکلی)، نوعی نوشابه غیر الکلی گاز دار ابجوزنجبیلی

لیموناد زنجبیلی (نوعی آشامیدنی شیرین و گازدار غیر الکلی)، نوعی نوشابه غیر الکلی گاز دار ابجوزنجبیلی

ginger ale

<hr> آبجو زنجبیلی، نوشابه شیرین گاز داریکه زنجبیل دارد ابجوزنجبیلی

آبجو زنجبیلی، نوشابه شیرین گاز داریکه زنجبیل دارد ابجوزنجبیلی

واژه های حرف "g" - انگلیسی به فارسی