انگلیسی به فارسی

<hr> معنی : غیر قابل حکایت، غیر قابل بیان، غیر قابل رویت <hr> معانی دیگر : غیر قابل حکایت، غیر قابل بیان، غیر قابل رویت

معنی : غیر قابل حکایت، غیر قابل بیان، غیر قابل رویت معانی دیگر : غیر قابل حکایت، غیر قابل بیان، غیر قابل رویت

inenarrable

inenarrably

inenergetic

inenubilable

inenucleable

<hr> معنی : بی معنی، چرند، نا مربوط، نادان، ناجور، بی عرضه، بی منطق <hr> معانی دیگر : نالایق، ناکارا، بی مورد، نامناسب، به دردنخور، نا شایسته

معنی : بی معنی، چرند، نا مربوط، نادان، ناجور، بی عرضه، بی منطق معانی دیگر : نالایق، ناکارا، بی مورد، نامناسب، به دردنخور، نا شایسته

inept

<hr> معنی : نادانی، بی عرضگی <hr> معانی دیگر : بی لیاقتی، ناکارایی

معنی : نادانی، بی عرضگی معانی دیگر : بی لیاقتی، ناکارایی

ineptitude

ineptly

ineptness

inequable

inequal

inequalitarian

inequalities

<hr> معنی : فرق، اختلاف، نا برابری، عدم تساوی، ناهمواری <hr> معانی دیگر : تفاوت، ناهمسانی، ناهم وزنی، ناهم اندازگی، ناهمرتبگی، ناهم زینگی، ناهمتایی، ناصافی، تخت نبودن، ناهمترازی، ناترازمندی، بی تناسبی، عدم تعادل، ناهمسنگی، ناهمگری

معنی : فرق، اختلاف، نا برابری، عدم تساوی، ناهمواری معانی دیگر : تفاوت، ناهمسانی، ناهم وزنی، ناهم اندازگی، ناهمرتبگی، ناهم زینگی، ناهمتایی، ناصافی، تخت نبودن، ناهمترازی، ناترازمندی، بی تناسبی، عدم تعادل، ناهمسنگی، ناهمگری

inequality

inequally

inequalness

inequation

inequiaxial

inequicostate

inequidistant

inequigranular

<hr> داراى پهلوهاى نابربر، مختلف الاضلاع

داراى پهلوهاى نابربر، مختلف الاضلاع

inequilateral

inequilaterally

inequilibrium

inequilobate

inequilobed

<hr> معنی : غیر منصفانه، خلاف موازین انصاف <hr> معانی دیگر : بی انصاف، غیرعادلانه، نابرابرنگر (انه)

معنی : غیر منصفانه، خلاف موازین انصاف معانی دیگر : بی انصاف، غیرعادلانه، نابرابرنگر (انه)

inequitable

inequitably

inequities

<hr> معنی : نا درستی، خلاف موازین انصاف، بی عدالتی، بی انصافی <hr> معانی دیگر : نابرابرنگری

معنی : نا درستی، خلاف موازین انصاف، بی عدالتی، بی انصافی معانی دیگر : نابرابرنگری

inequity

<hr> (جانوران صدف دار: دارای دو صدف نابرابر) ناهمسان کفه

(جانوران صدف دار: دارای دو صدف نابرابر) ناهمسان کفه

inequivalve

inequivalved

inequivalvular

ineradicability

<hr> معنی : ریشه کن نشدنی، قلع نشدنی، قلع و قمع نا پذیر <hr> معانی دیگر : ریشه کن نشدنی (یا نکردنی)، نابود نکردنی، از بین نبردنی

معنی : ریشه کن نشدنی، قلع نشدنی، قلع و قمع نا پذیر معانی دیگر : ریشه کن نشدنی (یا نکردنی)، نابود نکردنی، از بین نبردنی

ineradicable

ineradicableness

inerasable

inerasably

inerasible

ineri

inerm

inermes

inermi

inermia

inermous

inerrability

<hr> (آنکه هرگز اشتباه نمی کند) خطاناپذیر، لغزش ناپذیر

(آنکه هرگز اشتباه نمی کند) خطاناپذیر، لغزش ناپذیر

واژه های حرف "i" - انگلیسی به فارسی