انگلیسی به فارسی

<hr> (پزشکی) خشک نای نمایی، خشک نای بینی، حنجره بینی

(پزشکی) خشک نای نمایی، خشک نای بینی، حنجره بینی

laryngoscopy

laryngospasm

laryngostasis

laryngostomy

laryngostroboscope

laryngotome

laryngotomies

<hr> خشک ناى برى، خرخره برى

laryngotomy

laryngotracheobronchitis

laryngotracheotomy

<hr> معنی : خرخره، حنجره، حلقوم، خشک نای <hr> معانی دیگر : (انسان و بیشتر مهره داران) خشک نای، نایسر

معنی : خرخره، حنجره، حلقوم، خشک نای معانی دیگر : (انسان و بیشتر مهره داران) خشک نای، نایسر

larynx

larynxes

<hr> شهر لاس وگاس (در ایالت نوادا - امریکا)

شهر لاس وگاس (در ایالت نوادا - امریکا)

las vegas

<hr> (خوراک پزی)، (ماکارونی پهن و صفحه مانند) لازانیا

(خوراک پزی)، (ماکارونی پهن و صفحه مانند) لازانیا

lasagna

lasagnas

lasagne

lasagnes

lasarwort

<hr> معنی : نظامی وملوان هند شرقی، توپچی هند شرقی <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی: لشکر) ملوان هندی که در کشتی اروپایی کار کند، از کلمه ' لشکر' فارسی نظامی وملوان هند شرقی، توپچی هندشرقی درارتش انگلیس

معنی : نظامی وملوان هند شرقی، توپچی هند شرقی معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی: لشکر) ملوان هندی که در کشتی اروپایی کار کند، از کلمه ' لشکر' فارسی نظامی وملوان هند شرقی، توپچی هندشرقی درارتش انگلیس

lascar

lascaree

lascarine

lascars

laschety

lascivient

lasciviently

<hr> معنی : هرزه، شهوانی، شهوت انگیز <hr> معانی دیگر : وابسته به یا بیانگر شهوت و هرزگی، آژوناک

معنی : هرزه، شهوانی، شهوت انگیز معانی دیگر : وابسته به یا بیانگر شهوت و هرزگی، آژوناک

lascivious

<hr> بطور شهوانی، از روی شهوت پرستی، هرزه وار

بطور شهوانی، از روی شهوت پرستی، هرزه وار

lasciviously

<hr> شهوانیت، هرزگی، نفس اماره

شهوانیت، هرزگی، نفس اماره

lasciviousness

lase

<hr> معنی : لیزر، اشعه لایزر <hr> معانی دیگر : (فیزیک و نورشناسی) لیزر

معنی : لیزر، اشعه لایزر معانی دیگر : (فیزیک و نورشناسی) لیزر

laser

laser beam

laser disc (or disk)

<hr> معنی : چاپگر لیزری <hr> معانی دیگر : چاپگر لیزری

معنی : چاپگر لیزری معانی دیگر : چاپگر لیزری

laser printer

laser trabecular surgery

laser-assisted in situ keratomileusis

laser-assisted subepithelial keratomileusis

laser-guided bomb

laserdisc

laserdisks

laserjet

laserpitium

laserwort

<hr> معنی : طعنه، شلاق، تازیانه، ضربه، تسمه، سخت زدن، شلاق خوردن، سخت شلاق زدن <hr> معانی دیگر : ضربه ی شلاق، شلاق زدن، تازیانه زدن، زخم زبان، گفته ی رنجش آور، سخن درد انگیز، زخم زبان زدن، سخت نکوهش کردن، چوب کاری کردن، مژه (eyelash هم می گویند)، (شلاق وار) تکان دادن، (با سرعت یا خشم) جنباندن، (شلاق وار) زدن یا خوردن به، تحریک کردن، برآشفتن، شوراندن، برانگیختن، با سرعت و خشونت حرکت کردن، تسمه ی شلاق (نه دسته ی آن)، (با طناب و غیره) بستن، تسمه پیچ کردن، مژگان

معنی : طعنه، شلاق، تازیانه، ضربه، تسمه، سخت زدن، شلاق خوردن، سخت شلاق زدن معانی دیگر : ضربه ی شلاق، شلاق زدن، تازیانه زدن، زخم زبان، گفته ی رنجش آور، سخن درد انگیز، زخم زبان زدن، سخت نکوهش کردن، چوب کاری کردن، مژه (eyelash هم می گویند)، (شلاق وار) تکان دادن، (با سرعت یا خشم) جنباندن، (شلاق وار) زدن 

واژه های حرف "l" - انگلیسی به فارسی