انگلیسی به فارسی

linkeditor

linkeditting

linkedness

<hr> کامپیوتر : پیوند دهنده

linker

linkers

linkier

linkiest

linking

linking loader

<hr> معنی : فعل معین <hr> معانی دیگر : (دستور زبان) کارواژه ی پیوندگر، فعل ربط (مانند: be و seem و become و copula) (appear هم می گویند)

معنی : فعل معین معانی دیگر : (دستور زبان) کارواژه ی پیوندگر، فعل ربط (مانند: be و seem و become و copula) (appear هم می گویند)

linking verb

<hr> معنی : حامل مشعل، مشعل دار <hr> معانی دیگر : linkboy مشعلدار

معنی : حامل مشعل، مشعل دار معانی دیگر : linkboy مشعلدار

linkman

linkmen

<hr> رجوع شود به: golf course، تپه ساحلی، زمین بازی گلف

رجوع شود به: golf course، تپه ساحلی، زمین بازی گلف

links

links course

linksman

linksmen

linksmith

linkster

<hr> معنی : وسیله اتصال، میتینگ <hr> معانی دیگر : (پیوستگی دو یا چند چیز یا هدف و غیره) پیوستگی، الحاق، همبستگی، ملاقات، پیوندگاه

معنی : وسیله اتصال، میتینگ معانی دیگر : (پیوستگی دو یا چند چیز یا هدف و غیره) پیوستگی، الحاق، همبستگی، ملاقات، پیوندگاه

linkup

linkups

<hr> (هر چیزی که از به هم پیوستن حلقه ها ساخته شود) زنجیر، جوشن، زره، زنجیر، هر چیز زنجیره دار

(هر چیزی که از به هم پیوستن حلقه ها ساخته شود) زنجیر، جوشن، زره، زنجیر، هر چیز زنجیره دار

linkwork

linkworks

linley

<hr> معنی : ابشار، استخر، دریاچه کوچک <hr> معانی دیگر : (اسکاتلند) آبشار، ایستاب زیر آبشار، پرتگاه

معنی : ابشار، استخر، دریاچه کوچک معانی دیگر : (اسکاتلند) آبشار، ایستاب زیر آبشار، پرتگاه

linn

linnaea

linnaean or linnean

linnaeanism

<hr> کارولوس لیناوس (گیاه شناس سوئدی)

کارولوس لیناوس (گیاه شناس سوئدی)

linnaeus

<hr> معنی : مرغ کتان، سره خانگی <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) مرغ کتان، سهره ی سینه سرخ (acanthis cannabina و carpodacus mexicanus)، مره کتان، سهره خانگی

معنی : مرغ کتان، سره خانگی معانی دیگر : (جانور شناسی) مرغ کتان، سهره ی سینه سرخ (acanthis cannabina و carpodacus mexicanus)، مره کتان، سهره خانگی

linnet

linnets

linns

<hr> معنی : لینولئوم <hr> معانی دیگر : مخفف: (انگلیس - خودمانی) linoleum، linoleum لینولئوم

معنی : لینولئوم معانی دیگر : مخفف: (انگلیس - خودمانی) linoleum، linoleum لینولئوم

lino

<hr> طرح حک شده بر لینولئوم، چاپی که بوسیله کلیشه روی مشمع ایجاد میگردد

طرح حک شده بر لینولئوم، چاپی که بوسیله کلیشه روی مشمع ایجاد میگردد

linocut

linolate

linoleate

<hr> (شیمی) اسید لینولئیک (c18h32o2)

(شیمی) اسید لینولئیک (c18h32o2)

linoleic acid

linolein

linolenate

linolenic

linolenic acid

linolenin

<hr> معنی : مشمع کف اتاق، مشمع فرشی <hr> معانی دیگر : (نام بازرگانی) لینولئوم (نوعی کفپوش اتاق و غیره)

معنی : مشمع کف اتاق، مشمع فرشی معانی دیگر : (نام بازرگانی) لینولئوم (نوعی کفپوش اتاق و غیره)

واژه های حرف "l" - انگلیسی به فارسی