انگلیسی به فارسی

nasard

nasat

nasaump

nascan

nascapi

<hr> معنی : مقدم، تولد، تازه پیدا شدگی، نوظهوری و آغازی <hr> معانی دیگر : nascency : تازه پیدا شدگی، نوظهوری و اغازی

معنی : مقدم، تولد، تازه پیدا شدگی، نوظهوری و آغازی معانی دیگر : nascency : تازه پیدا شدگی، نوظهوری و اغازی

nascence

nascences

nascencies

<hr> معنی : تولد، تازه پیدا شدگی، نوظهوری و آغازی <hr> معانی دیگر : nascence : تازه پیدا شدگی، نوظهوری و اغازی

معنی : تولد، تازه پیدا شدگی، نوظهوری و آغازی معانی دیگر : nascence : تازه پیدا شدگی، نوظهوری و اغازی

nascency

<hr> معنی : در حال تولد، پیدایش یافته <hr> معانی دیگر : در شرف تکوین، شکوفنده، شکوفا، (شیمی - وابسته به عامل شیمیایی که تازه از ترکیب مجزا شده است ولی هنوز اتم های آن تشکیل ملکول نداده اند) نوآیند، در زایش

معنی : در حال تولد، پیدایش یافته معانی دیگر : در شرف تکوین، شکوفنده، شکوفا، (شیمی - وابسته به عامل شیمیایی که تازه از ترکیب مجزا شده است ولی هنوز اتم های آن تشکیل ملکول نداده اند) نوآیند، در زایش

nascent

nasch

nasciturus

<hr> مخفف: انجمن ملی بها گذاری خودکار سهام توسط دلال های سهام، نزدک

مخفف: انجمن ملی بها گذاری خودکار سهام توسط دلال های سهام، نزدک

nasdaq

naseberries

naseberry

<hr> اگدن نش (شاعر امریکایی)

اگدن نش (شاعر امریکایی)

nash

nashe

nashgab

nashgob

nashim

nashua

<hr> شهر نشویل (ایالت تنسی - امریکا)

شهر نشویل (ایالت تنسی - امریکا)

nashville

nasi

nasial

nasicorn

nasicornia

nasicornous

nasiei

nasillate

nasioalveolar

nasiobregmatic

nasioinial

nasiomental

<hr> (جمجمه سنجی) محل تلاقی شکاف بالای بینی با شکاف استخوان پیشانی

(جمجمه سنجی) محل تلاقی شکاف بالای بینی با شکاف استخوان پیشانی

nasion

nasitis

naskhi

naso

naso-

nasoantral

nasobasilar

nasobronchial

nasobuccal

nasoccipital

nasoethmoidal

nasofrontal

<hr> وابسته به بینی و شکم، بینی - شکمی، بینی شکمی

وابسته به بینی و شکم، بینی - شکمی، بینی شکمی

واژه های حرف "n" - انگلیسی به فارسی