انگلیسی به فارسی

optokinetic

optological

optologist

optology

optomeninx

<hr> (چشم پزشکی و عینک سازی) دیدسنج، بینایی سنج

(چشم پزشکی و عینک سازی) دیدسنج، بینایی سنج

optometer

<hr> وابسته به میزان دید و عینک سازی

وابسته به میزان دید و عینک سازی

optometric

optometrical

<hr> معنی : عینک ساز <hr> معانی دیگر : ویژه گر بینایی و عینک سازی، بینایی شناس

معنی : عینک ساز معانی دیگر : ویژه گر بینایی و عینک سازی، بینایی شناس

optometrist

optometrists

<hr> معنی : تعیین میزان دید چشم، عینک سازی، دید سنجی، عینک فروشی <hr> معانی دیگر : بینایی سنجی، بینایی شناسی

معنی : تعیین میزان دید چشم، عینک سازی، دید سنجی، عینک فروشی معانی دیگر : بینایی سنجی، بینایی شناسی

optometry

<hr> الت تبدیل روشنایى بصدابدانگونه که کوران موادچاپى را ازراه به گوش بخواند

الت تبدیل روشنایى بصدابدانگونه که کوران موادچاپى را ازراه به گوش بخواند

optophone

optotechnics

optotype

opts

opulaster

<hr> معنی : غنا، وفور، توانگری، دولتمندی <hr> معانی دیگر : سرشار

معنی : غنا، وفور، توانگری، دولتمندی معانی دیگر : سرشار

opulence

opulences

opulencies

opulency

<hr> معنی : وافر، سرشار <hr> معانی دیگر : (بسیار) دارا، غنی، ثروتمند، توانگر، نفیس، گرانمایه، کشن، خرم، انبوه

معنی : وافر، سرشار معانی دیگر : (بسیار) دارا، غنی، ثروتمند، توانگر، نفیس، گرانمایه، کشن، خرم، انبوه

opulent

opulus

<hr> معنی : انجیر هندی <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) انجیر هندی (جنس opuntia از گیاهان نوع cactus)

معنی : انجیر هندی معانی دیگر : (گیاه شناسی) انجیر هندی (جنس opuntia از گیاهان نوع cactus)

opuntia

opuntiaceae

opuntioid

<hr> معنی : کار، اثر، قطعه موسیقی، نوشته <hr> معانی دیگر : (به ویژه موسیقی و هنر) کار، اثر (هنری)، عمل

معنی : کار، اثر، قطعه موسیقی، نوشته معانی دیگر : (به ویژه موسیقی و هنر) کار، اثر (هنری)، عمل

opus

opuscle

opuscula

opuscular

<hr> معنی : اثر جزئی، چیز بی اهمیت <hr> معانی دیگر : (نادر) اثر (هنری یا ادبی) جزیی، کار کوچک

معنی : اثر جزئی، چیز بی اهمیت معانی دیگر : (نادر) اثر (هنری یا ادبی) جزیی، کار کوچک

opuscule

opuscules

<hr> اثریا نوشته بی اهمیت، اثر ادبی ناچیز

اثریا نوشته بی اهمیت، اثر ادبی ناچیز

opusculum

opuses

opéra bouffe

oquassa

oquassas

<hr> معنی : چه، خواه، یا، یا اینکه، یا انکه <hr> معانی دیگر : مخفف:، اتاق عمل، (معمولا پس از either) یا ... یا، وگرنه، والا، در غیر این صورت، (معمولا با: whether) چه ... چه، (پس از منفی) نه ... نه، به عبارت دیگر، بهتر بگویم، (محلی) پیش از، قبل از (اینکه)، (نشان های اعیانی) نماد طلا، تصویر طلا (که به صورت چند خال سیاه بر سطح سفید نشان داده می شود)، خواه <hr> or_ پسوند:، کننده، انجام دهنده، - گر [incisor]

معنی : چه، خواه، یا، یا اینکه، یا انکه معانی دیگر : مخفف:، اتاق عمل، (معمولا پس از either) یا ... یا، وگرنه، والا، در غیر این صورت، (معمولا با: whether) چه ... چه، (پس از منفی) نه ... نه، به عبارت دیگر، بهتر بگویم، (محلی) پیش از، قبل از (اینکه)، (نشان های اعیانی) نماد طلا، تصویر طلا (که به صورت چند 

or else

or gate

or operation

or so

orabassu

<hr> معنی : اسفناج دشتی <hr> معانی دیگر : اسفناج دشتی atriplex

معنی : اسفناج دشتی معانی دیگر : اسفناج دشتی atriplex

orach

orach or orache

orache

oraches

<hr> معنی : پیش گویی، دانشمند، وحی، الهام الهی <hr> معانی دیگر : پند آدم پرخرد، پند شخص دانا، (در یونان و روم باستان) معبدی که در آن با خدایان تماس حاصل می شد، وحی گاه، الهام خدا، وحی دار گونه، آدم پرعقل و آینده بین، آدم پر خرد، ندای هاتف، وحی منزل، سروش

معنی : پیش گویی، دانشمند، وحی، الهام الهی معانی دیگر : پند آدم پرخرد، پند شخص دانا، (در یونان و روم باستان) معبدی که در آن با خدایان تماس حاصل می شد، وحی گاه، الهام خدا، وحی دار گونه، آدم پرعقل و آینده بین، آدم پر خرد، ندای هاتف، وحی منزل، سروش

واژه های حرف "o" - انگلیسی به فارسی