انگلیسی به فارسی

quotational

quotationist

quotations

<hr> معنی : نشان نقل قول، نقل قول کردن، مظنه دادن، نقل بیان کردن، نقل کردن، ایراد کردن <hr> معانی دیگر : بازگویه کردن، واگویه کردن، بازگو کردن، (حرف کسی را) تکرار کردن، (هنگام نقل قول شفاهی) بازگویه می کنم، (بازرگانی) قیمت سهام (و غیره) را ذکر کردن، (عامیانه) رجوع شود به: quotation، رجوع شود به: quotation mark

معنی : نشان نقل قول، نقل قول کردن، مظنه دادن، نقل بیان کردن، نقل کردن، ایراد کردن معانی دیگر : بازگویه کردن، واگویه کردن، بازگو کردن، (حرف کسی را) تکرار کردن، (هنگام نقل قول شفاهی) بازگویه می کنم، (بازرگانی) قیمت سهام (و غیره) را ذکر کردن، (عامیانه) رجوع شود به: quotation، رجوع شود به: quotation mar

quote

quoteless

quotennial

quoter

quoteworthy

<hr> (قدیمی) گفت، گفت، گفتم

quoth

quotha

quotid

<hr> معنی : پیش پا افتاده، روزانه، یومیه، روزمره <hr> معانی دیگر : هر روزی، عادی

معنی : پیش پا افتاده، روزانه، یومیه، روزمره معانی دیگر : هر روزی، عادی

quotidian

quotidianly

quotidianness

<hr> معنی : خارج قسمت، بهر <hr> معانی دیگر : (ریاضی) بهر

معنی : خارج قسمت، بهر معانی دیگر : (ریاضی) بهر

quotient

quotient verdict

quoties

quotieties

quotiety

quoting

quotingly

quotity

quott

quotum

<hr> معنی : قران <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: koran، koran : قران

معنی : قران معانی دیگر : رجوع شود به: koran، koran : قران

واژه های حرف "q" - انگلیسی به فارسی