انگلیسی به فارسی

<hr> جیره بندى کردن، جیره بندى قانون ـ فقه : جیره بازرگانى : سهمیه بندى علوم نظامى : جیره بندى

جیره بندى کردن، جیره بندى قانون ـ فقه : جیره بازرگانى : سهمیه بندى علوم نظامى : جیره بندى

rationing

rationment

rations

ratite

ratite bird

ratites

ratitous

ratiuncle

ratlike

ratlin

<hr> معنی : نردبان طنابی کشتی <hr> معانی دیگر : (هر یک از طناب های افقی نردبان طنابی کشتی - به طناب های طولی می گویند: shroud) پله ی نردبان طنابی (ratlin هم می نویسند)

معنی : نردبان طنابی کشتی معانی دیگر : (هر یک از طناب های افقی نردبان طنابی کشتی - به طناب های طولی می گویند: shroud) پله ی نردبان طنابی (ratlin هم می نویسند)

ratline

ratliner

ratlines

ratlins

rato

<hr> (به ویژه در مورد نیشکری که از بن بریده شده است)، نوشاخه، جوانه، رستاک، جوانه گیاه، نهال موز و غیره، جوانه زدن

(به ویژه در مورد نیشکری که از بن بریده شده است)، نوشاخه، جوانه، رستاک، جوانه گیاه، نهال موز و غیره، جوانه زدن

ratoon

ratooned

ratooner

ratooners

ratooning

ratoons

ratos

ratproof

<hr> معنی : مرگ موش، گیاهان سمی قاتل موش <hr> معانی دیگر : زهر موش

معنی : مرگ موش، گیاهان سمی قاتل موش معانی دیگر : زهر موش

ratsbane

ratsbanes

rattage

rattail

rattail cactus

rattails

<hr> معنی : خیزران، چوب دستی، درخت خون سیاوشان <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) درخت نخل رونده (جنس های calamus و daemonorops)، باعصای خیزران تنبیه کردن

معنی : خیزران، چوب دستی، درخت خون سیاوشان معانی دیگر : (گیاه شناسی) درخت نخل رونده (جنس های calamus و daemonorops)، باعصای خیزران تنبیه کردن

rattan

rattan palm

rattaree

rattattoo

ratted

ratteen

<hr> (کارگرى را )بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن

(کارگرى را )بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن

ratten

rattened

rattener

rattening

rattens

<hr> معنی : خائن، میهن فروش، موش گیر، کارشکن <hr> معانی دیگر : (گربه یا سگ) موش گیر، موش کش، خرابکار

معنی : خائن، میهن فروش، موش گیر، کارشکن معانی دیگر : (گربه یا سگ) موش گیر، موش کش، خرابکار

واژه های حرف "r" - انگلیسی به فارسی