انگلیسی به فارسی

telephonical

telephonically

telephoning

<hr> معنی : تلفن چی <hr> معانی دیگر : (انگلیس) تلفنچی

معنی : تلفن چی معانی دیگر : (انگلیس) تلفنچی

telephonist

telephonists

telephonograph

telephonographic

telephonophobia

<hr> علم مکالمه و مخابره با تلفن، دورگوشناسی، علم تلفن، فن دورگویی

علم مکالمه و مخابره با تلفن، دورگوشناسی، علم تلفن، فن دورگویی

telephony

telephote

<hr> رجوع شود به: telephotographic، وابسته به عدسی عکسبرداری از فواصل دور، دستگاه مخابره عکس از مسافات دور

رجوع شود به: telephotographic، وابسته به عدسی عکسبرداری از فواصل دور، دستگاه مخابره عکس از مسافات دور

telephoto

telephoto lens

<hr> (عکس برداری شده توسط تله فتو) عکس دور دست نما، دور فرتور

(عکس برداری شده توسط تله فتو) عکس دور دست نما، دور فرتور

telephotograph

telephotographed

<hr> telephotography عکسبرداری از مسافات دور

telephotography عکسبرداری از مسافات دور

telephotographic

telephotographing

telephotographs

<hr> معنی : عکسبرداری از مسافات دور <hr> معانی دیگر : علم عکس برداری از راه دور، دورفرتور نگاری، telephotographic عکسبرداری از مسافات دور

معنی : عکسبرداری از مسافات دور معانی دیگر : علم عکس برداری از راه دور، دورفرتور نگاری، telephotographic عکسبرداری از مسافات دور

telephotography

telephoty

telepicture

teleplasm

teleplasmic

teleplastic

<hr> نمایش تلویزیونی، تئاتری که برای پخش از تلویزیون تعدیل شده است، نمایشنامه مخصوص تلویزیون

نمایش تلویزیونی، تئاتری که برای پخش از تلویزیون تعدیل شده است، نمایشنامه مخصوص تلویزیون

teleplay

teleplays

teleportation

teleported

teleporting

teleports

<hr> معنی : چاپگر راه دور، ماشین ثبت مخابرات تلگرافی، دور نویس، تله تایپ <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: teletypewriter

معنی : چاپگر راه دور، ماشین ثبت مخابرات تلگرافی، دور نویس، تله تایپ معانی دیگر : رجوع شود به: teletypewriter

teleprinter

<hr> پردازش داده شده توسط پایانه های کامپیوتر از طریق خطوط ارتباطی، دور پردازی، پردازش از دور

پردازش داده شده توسط پایانه های کامپیوتر از طریق خطوط ارتباطی، دور پردازی، پردازش از دور

teleprocessing

<hr> دستگاه متن نما (نام بازرگانی دستگاهی که متن را به گوینده ی تلویزیون ولی نه به حضار نشان می دهد) (teleprompter هم می نویسند)، اسباب مخصوص چرخاندن خطوط نوشته در جلو ناطق تلویزیون

دستگاه متن نما (نام بازرگانی دستگاهی که متن را به گوینده ی تلویزیون ولی نه به حضار نشان می دهد) (teleprompter هم می نویسند)، اسباب مخصوص چرخاندن خطوط نوشته در جلو ناطق تلویزیون

teleprompter

teleradiography

teleran

telerans

telergic

telergy

telerobotics

teles

<hr> معنی : تلکسوپ، دوربین نجومی، تلسکوپ بکار بردن <hr> معانی دیگر : در هم فرو رفتن، در هم فشرده شدن، در هم رفتن، در هم فشردن، ادغام کردن، خلاصه کردن، تلسکوپ

معنی : تلکسوپ، دوربین نجومی، تلسکوپ بکار بردن معانی دیگر : در هم فرو رفتن، در هم فشرده شدن، در هم رفتن، در هم فشردن، ادغام کردن، خلاصه کردن، تلسکوپ

telescope

telescope sight

telescoped

<hr> معنی : وابسته بدوربین نجومی <hr> معانی دیگر : از طریق تلسکوپ، قابل دید فقط با تلسکوپ، (مثل لوله ی تلسکوپ) جمع شو، در هم رو (telescopical هم می گویند)، تلسکوپی، وابسته به دور بین نجومی یا عدسی هدفگیری تفنگ از راه دور

معنی : وابسته بدوربین نجومی معانی دیگر : از طریق تلسکوپ، قابل دید فقط با تلسکوپ، (مثل لوله ی تلسکوپ) جمع شو، در هم رو (telescopical هم می گویند)، تلسکوپی، وابسته به دور بین نجومی یا عدسی هدفگیری تفنگ از راه دور

واژه های حرف "t" - انگلیسی به فارسی