انگلیسی به فارسی

vierling

viers

viertel

viertelein

vies

viet cong

<hr> (جنگجوی کمونیست ویتنامی) ویت کنگ (vietcong هم می نویسند)

(جنگجوی کمونیست ویتنامی) ویت کنگ (vietcong هم می نویسند)

vietcong

vietminh

<hr> کشور ویتنام (پایتخت: هانوی - 329707 کیلومترمربع)

کشور ویتنام (پایتخت: هانوی - 329707 کیلومترمربع)

vietnam

<hr> معنی : اهل ویتنام، ویتنامی <hr> معانی دیگر : وابسته به کشور و مردم و فرهنگ ویتنام

معنی : اهل ویتنام، ویتنامی معانی دیگر : وابسته به کشور و مردم و فرهنگ ویتنام

vietnamese

<hr> معنی : قضاوت، نظر، نما، عقیده، دید، چشم انداز، منظره، نظریه، از نظر گذراندن، دیدن <hr> معانی دیگر : دورنما، نگاه گیر، دیدرس، مدنظر، برداشت، دیدگاه، رای، درک، فهم، ادراک، دریافت، دیدار، بررسی، نگرش، ورانداز، تصویر، فرتور، نگاره، هدف، منظور، قصد، بررسی کردن، رسیدگی کردن، بازرسی کردن، بازبینی کردن، ملاحظه کردن، نظر افکندن، نگاه کردن، نظر کردن، (حقوق) بازدید هیئت منصفه (از محل وقوع جرم و غیره)، تماشا کردن، نگریستن

معنی : قضاوت، نظر، نما، عقیده، دید، چشم انداز، منظره، نظریه، از نظر گذراندن، دیدن معانی دیگر : دورنما، نگاه گیر، دیدرس، مدنظر، برداشت، دیدگاه، رای، درک، فهم، ادراک، دریافت، دیدار، بررسی، نگرش، ورانداز، تصویر، فرتور، نگاره، هدف، منظور، قصد، بررسی کردن، رسیدگی کردن، بازرسی کردن، بازبینی کردن، ملاحظه ک

view

view as

<hr> دردوربین عکاسی ویزر، (دوربین عکاسی و تلسکوپ و غیره) نمایاب، منظره یاب

دردوربین عکاسی ویزر، (دوربین عکاسی و تلسکوپ و غیره) نمایاب، منظره یاب

view finder

view halloo

viewable

viewably

<hr> (انگلیس) رجوع شود به: videotex

(انگلیس) رجوع شود به: videotex

viewdata

viewed

<hr> معنی : ناظر، تماشاچی، تماشاگر، بیننده <hr> معانی دیگر : نظاره کننده

معنی : ناظر، تماشاچی، تماشاگر، بیننده معانی دیگر : نظاره کننده

viewer

viewers

viewership

viewfinder

viewfinders

viewgraph

viewier

viewiest

viewiness

<hr> معنی : تماشا <hr> معانی دیگر : (به ویژه تلویزیون و فیلم) تماشا، مشاهده

معنی : تماشا معانی دیگر : (به ویژه تلویزیون و فیلم) تماشا، مشاهده

viewing

viewing audience

viewings

<hr> معنی : بی مرام، مورد نظر قرار نگرفته، بی منظره، بی قصد <hr> معانی دیگر : بی چشم انداز، کور، (نادر) نامرئی

معنی : بی مرام، مورد نظر قرار نگرفته، بی منظره، بی قصد معانی دیگر : بی چشم انداز، کور، (نادر) نامرئی

viewless

viewlessly

viewlessness

viewly

<hr> معنی : نظر، دیدگاه، عقیده، دید، لحاظ، نظریه، نقطه نظر <hr> معانی دیگر : نقطه نظر، دیدگاه، نظر، لحاظ، نظریه، عقیده

معنی : نظر، دیدگاه، عقیده، دید، لحاظ، نظریه، نقطه نظر معانی دیگر : نقطه نظر، دیدگاه، نظر، لحاظ، نظریه، عقیده

viewpoint

viewpoints

viewport

views

viewster

viewy

vifda

viga

vigas

vigentennial

<hr> معنی : بیستمین، بیست گانه، بیست قسمت شده، بیست تایی <hr> معانی دیگر : وابسته به یا بر مبنای عدد بیست، بیستی

معنی : بیستمین، بیست گانه، بیست قسمت شده، بیست تایی معانی دیگر : وابسته به یا بر مبنای عدد بیست، بیستی

واژه های حرف "v" - انگلیسی به فارسی