<hr> مترادف اتحادیه : انجمن، سندیکا <hr> برابر پارسی : همبستگان، هموندان، هم پیمانان، همگرایان

مترادف اتحادیه : انجمن، سندیکا برابر پارسی : همبستگان، هموندان، هم پیمانان، همگرایان

اتحادیه

اتحادیه اصناف

اتحادیه تشکیل دادن

اتحادیه صنفی

اتحادیه صنفی (با لباس یک جور) (سابقا)

اتحادیه عرب

اتحادیه ملل

اتحادیه های کارگری

اتحادیه کارگران هنرهای دستی

اتحادیه کارگری

اتحادیه گرای

اتحادیه گرایی

اتحادیه گمرکی

<hr> برابر پارسی : گرفتن، در گرفتن، فرا گرفتن، فراگرفتن

برابر پارسی : گرفتن، در گرفتن، فرا گرفتن، فراگرفتن

اتخاذ

اتخاذ سند کردن

اتخاذ کردن

اتخاذ کردنی

<hr> مترادف اتر : اثیر، سیاله، ماده سیال

مترادف اتر : اثیر، سیاله، ماده سیال

اتر

اتر (شیمی)

اتراق کردن

اترج

اتروسکان

<hr> برابر پارسی : ( آتروپین ) زهر گیاه

برابر پارسی : ( آتروپین ) زهر گیاه

اتروپین

اتریش

اتریشی

<hr> مترادف اتساع : بسط، سعه، فراخی، گسترش، گشادگی، وسع، ثروت، مکنت <hr> متضاد اتساع : انقباض <hr> برابر پارسی : گشادگی، فراخندگی، دراز شدن، پهن شدن

مترادف اتساع : بسط، سعه، فراخی، گسترش، گشادگی، وسع، ثروت، مکنت متضاد اتساع : انقباض برابر پارسی : گشادگی، فراخندگی، دراز شدن، پهن شدن

اتساع

اتساع یافتن

<hr> مترادف اتش : ( آتش ) آذر، اخگر، شرار، شرر، شعله، نار، جهنم، دوزخ، هاویه ، بهشت <hr> متضاد اتش : ( آتش ) آب

مترادف اتش : ( آتش ) آذر، اخگر، شرار، شرر، شعله، نار، جهنم، دوزخ، هاویه ، بهشت متضاد اتش : ( آتش ) آب

اتش

اتش افروز

اتش افروزی

اتش انگیز

اتش بازی

اتش بزرگ

<hr> مترادف اتش بس : ( آتش بس ) آشتی، ترک مخاصمه، صلح، متارکه جنگ

مترادف اتش بس : ( آتش بس ) آشتی، ترک مخاصمه، صلح، متارکه جنگ

اتش بس

اتش بس موقت

اتش به اختیار

اتش خاموش کن

اتش خانه

اتش خوار

اتش درون سوز

اتش زا

اتش زدن

<hr> مترادف اتش زنه : ( آتش زنه ) آتش افروز، آتشگیره، چخماق، فروزینه، گیرا، محرقه، مرو

مترادف اتش زنه : ( آتش زنه ) آتش افروز، آتشگیره، چخماق، فروزینه، گیرا، محرقه، مرو

اتش زنه

<hr> مترادف اتش سوزی : ( آتش سوزی ) حریق

مترادف اتش سوزی : ( آتش سوزی ) حریق

اتش سوزی

اتش سوزی بزرگ

<hr> مترادف اتش فام : ( آتش فام ) آتش رنگ، آتشگون، آذرفام، آذرگون، سرخ فام، سرخگون

مترادف اتش فام : ( آتش فام ) آتش رنگ، آتشگون، آذرفام، آذرگون، سرخ فام، سرخگون

واژه های حرف "ا" - فارسی به انگلیسی