فارسی به انگلیسی

جرح و تعدیل کردن

جرح و تعدیل کم

جردادن

جرز

جرز (معماری)

جرزن

<hr> مترادف جرس : جلاجل، درای، زنگ <hr> برابر پارسی : زنگ، درای، بَرَنگ

مترادف جرس : جلاجل، درای، زنگ برابر پارسی : زنگ، درای، بَرَنگ

جرس

جرس خانه

جرسان

<hr> مترادف جرعه : آشام، چکه، قطره، قلپ <hr> برابر پارسی : پیمانه، یک گلو، اندک نوش

مترادف جرعه : آشام، چکه، قطره، قلپ برابر پارسی : پیمانه، یک گلو، اندک نوش

جرعه

جرعه (خودمانی - مشروب الکلی)

جرعه (عامیانه - مشروب الکلی)

جرعه (عامیانه)

جرعه (مشروب الکلی)

جرعه (نوشابه الکلی)

جرعه بزرگ

جرعه بزرگ (مشروب الکلی)(خودمانی)

جرعه بزرگ (مشروب الکلی)(عامیانه)

جرعه طولانی

جرعه های کوچک خوردن

جرعه کوچک

جرقابه

<hr> مترادف جرقه : اخگر، بارقه، برق، شراره، شرار، شرر، شعله <hr> برابر پارسی : اخگر، ریزه آتش، خوارگ

مترادف جرقه : اخگر، بارقه، برق، شراره، شرار، شرر، شعله برابر پارسی : اخگر، ریزه آتش، خوارگ

جرقه

جرقه (برق)

جرقه الکتریکی

جرقه زدن

جرقه زنی

<hr> مترادف جرم : اثم، بزه، تقصیر، جسم، جنایت، جنحه، حرج، خطا، خلاف، گناه، معصیت | جسم، ماده، رسوب، آلودگی، چرک، میکرب، شیره <hr> برابر پارسی : گناه، بزه، لغزش، زنگ، بزهکاری، چگالی، غند، لرد | ( جُرم ) گناه، بزه

مترادف جرم : اثم، بزه، تقصیر، جسم، جنایت، جنحه، حرج، خطا، خلاف، گناه، معصیت | جسم، ماده، رسوب، آلودگی، چرک، میکرب، شیره برابر پارسی : گناه، بزه، لغزش، زنگ، بزهکاری، چگالی، غند، لرد | ( جُرم ) گناه، بزه

واژه های حرف "ج" - فارسی به انگلیسی