غرغری

غرغشه

<hr> مترادف غرفه : اطاق، اطاقک، بالاخانه، حجره <hr> برابر پارسی : بالا خانه، کلبه، تیمچه

مترادف غرفه : اطاق، اطاقک، بالاخانه، حجره برابر پارسی : بالا خانه، کلبه، تیمچه

غرفه

<hr> مترادف غرق : خفه، غرقه، غریق، غوطه، فرورفته، مستغرق، گرفتار، شیفته، مجذوب <hr> برابر پارسی : مردن درآب

مترادف غرق : خفه، غرقه، غریق، غوطه، فرورفته، مستغرق، گرفتار، شیفته، مجذوب برابر پارسی : مردن درآب

غرق

غرق (کشتی)

غرق آب

غرق افتخارات

غرق اندیشه

غرق بدهی

غرق بودن در کار

غرق بودن در گرفتاری

غرق در تحسین کردن

غرق در تعجب کردن

غرق در خوشی کردن (خودمانی)

غرق در خوشی کردن (عامیانه)

غرق در شگفتی شدن

غرق در شگفتی کردن

غرق در ظلمت جهل

غرق در نور و محبت کردن

غرق در کاری شدن

غرق شدن

غرق شدن در آبگونه

غرق شدن در نور و رنگ

غرق شدن کشتی

غرق شدنی

غرق شده

غرق مسرت کردن

غرق کردن

غرق کردن با اژدر

غرق کردن کشتی

<hr> مترادف غرقاب : غرقابه، گرداب <hr> متضاد غرقاب : پایاب <hr> برابر پارسی : آب ژرف

مترادف غرقاب : غرقابه، گرداب متضاد غرقاب : پایاب برابر پارسی : آب ژرف

غرقاب

<hr> مترادف غرقه : مستغرق، غریق، فرورفته، مغروق

مترادف غرقه : مستغرق، غریق، فرورفته، مغروق

غرقه

غرقه به خون

غرقه شدن

غرقه کردن

غرم غرم

غرمائ

غرمبه

غرمبیدن

غرنبه

غرنبه (صدای تندر)

غرنبیدن

<hr> مترادف غرنده : خروشان، خروشنده، غران

مترادف غرنده : خروشان، خروشنده، غران

غرنده

غرنگ

<hr> مترادف غره : غرش، اول، اول ماه، پیشانی، ماه نو، هلال | گستاخ، متکبر، مغرور، فریفته، گول خورده، بی خبری، غفلت <hr> متضاد غره : سلخ | <hr> برابر پارسی : خودخواه، خود پسند

مترادف غره : غرش، اول، اول ماه، پیشانی، ماه نو، هلال | گستاخ، متکبر، مغرور، فریفته، گول خورده، بی خبری، غفلت متضاد غره : سلخ | برابر پارسی : خودخواه، خود پسند

واژه های حرف "غ" - فارسی به انگلیسی