صفحه اصلی

فارسی به انگلیسی

واژه های حرف "ق" - فارسی به انگلیسی

قادر به دریا پیمایی (کشتی)

قادر به راه رفتن بر عرشه

قادر به راه رفتن در مقابل بستری

قادر به نشستن در آب و خشکی (هواپیما)

قادر به پرداخت بدهی ها

قادر به کار بردن هر دو مشت

قادر به گوارش بودن

قادر بودن

قادر علی الاطلاق

قادر متعال

قادر مطلق

قادر کردن

قادربه گرفتن

قاراش میش

قاراش میش (خودمانی)

قاراش میش (عامیانه)

قاراشمیش

قارت قارت

قارت و قورت

قارقار کردن

قارقار کردن کلاغ

قاره آسیا

قاره اتلانتیس در افسانه

قاره اسیا

قاره امریکا

قاره سیاه

قاره مانند

قاره پیما

قارچ (گیاه شناسی)

قارچ دنبلان

قارچ دنبلان (گیاه شناسی)

قارچ سان

قارچ سمی

قارچ شناسی

قارچ شناسی (گیاه شناسی)

قارچ مانند

قارچ چتری