شوگر ددی

شوگر مامی

شوگون

<hr> مترادف شوی : جفت، زوج، شو، شوهر، مرد، همسر <hr> متضاد شوی : زن، زوجه، عیال

مترادف شوی : جفت، زوج، شو، شوهر، مرد، همسر متضاد شوی : زن، زوجه، عیال

شوی

شوی دیده

شوی نادیده

شوید

شویدار

شویش

شویلی

شویم

شوینده

شپ

شپ سسکاف

شپات

شپرتی

شپره

شپریو

شپش

شپل

شپلاق

شپلو

شپلوت

شپنا

شپه

شپول

شپک

شپک زدن

شپیران

<hr> مترادف شک : تذبذب، تردد، تردید، دودلی، ریب، ریبت، شبهه، بدگمانی، سوء ظن، احتمال، اشکال، وسواس | تردید، دودلی، ظن، گمان <hr> متضاد شک : یقین | یقین <hr> برابر پارسی : گمان، دودلی

مترادف شک : تذبذب، تردد، تردید، دودلی، ریب، ریبت، شبهه، بدگمانی، سوء ظن، احتمال، اشکال، وسواس | تردید، دودلی، ظن، گمان متضاد شک : یقین | یقین برابر پارسی : گمان، دودلی

شک

شک افگندن

شک بردن

<hr> برابر پارسی : گمان بردن

برابر پارسی : گمان بردن

شک داشتن

شک در مکلف به

شک رواداری

شک شونده

شک نکن

شک و تردید

شک و دودلی

شک و گمان

<hr> برابر پارسی : پِهَلیدن

شک کردن

شک گرایی

شکا

شکات

<hr> مترادف شکار : بشگرد، بشگر، صید، نخجیر، بزکوهی، شکارگاه، غارت، یغما، مفت

مترادف شکار : بشگرد، بشگر، صید، نخجیر، بزکوهی، شکارگاه، غارت، یغما، مفت

واژه های حرف "ش" - پیشنهاد کاربران