هرجایه

<hr> مترادف هرجایی : بی عصمت، جلب، روسپی، فاحشه، قحبه، لکاته، معروفه، نامستور

مترادف هرجایی : بی عصمت، جلب، روسپی، فاحشه، قحبه، لکاته، معروفه، نامستور

هرجایی

هرجیدن

هرد

هردات

هردم

<hr> مترادف هردمبیل : بی ترتیب، بی قاعده، بی نظم <hr> متضاد هردمبیل : مرتب <hr> برابر پارسی : درهم بر هم، هرکه هرکه

مترادف هردمبیل : بی ترتیب، بی قاعده، بی نظم متضاد هردمبیل : مرتب برابر پارسی : درهم بر هم، هرکه هرکه

هردمبیل

هردنبیل

هرده

هردی

هردیگی چمچه

هرره اب

<hr> مترادف هرروز : روزانه، یومیه <hr> متضاد هرروز : شبانه، هرشب

مترادف هرروز : روزانه، یومیه متضاد هرروز : شبانه، هرشب

هرروز

<hr> مترادف هرز : باطل، بی حاصل، بیهوده، ضایع، عبث، لافی، مهمل، یاوه، هدر

مترادف هرز : باطل، بی حاصل، بیهوده، ضایع، عبث، لافی، مهمل، یاوه، هدر

هرز

هرزاب

هرزبد

هرزروی

هرزل کوه

هرزمان

هرزنامه

هرزند

هرزنه

<hr> مترادف هرزه : الواط، بی سروپا، سلیطه، عیاش، فاجر، فاسد، فاسق، لاابالی، لات، لوده، ول، ولگرد، ویلان، بی حاصل، بی فایده، بیهوده، عبث، مهمل

مترادف هرزه : الواط، بی سروپا، سلیطه، عیاش، فاجر، فاسد، فاسق، لاابالی، لات، لوده، ول، ولگرد، ویلان، بی حاصل، بی فایده، بیهوده، عبث، مهمل

هرزه

هرزه بندی

هرزه خواری

هرزه خوری

<hr> مترادف هرزه درا : بیهوده گو، ترفندباف، ژاژاخا، لاف زن، مهمل باف، وراج، هرزه درا، هرزه خا، هرزه گو، یاوه گو، هرزه لاف

مترادف هرزه درا : بیهوده گو، ترفندباف، ژاژاخا، لاف زن، مهمل باف، وراج، هرزه درا، هرزه خا، هرزه گو، یاوه گو، هرزه لاف

هرزه درا

هرزه نگاری

هرزه ورز

هرزه چنه

<hr> مترادف هرزه گرد : ولگرد، ولو

مترادف هرزه گرد : ولگرد، ولو

هرزه گرد

هرزگاهی

هرزگرد

<hr> مترادف هرزگی : الواطی، بیهودگی، عیاشی، فسق وفجور، لاابالیگری، لعب، لودگی، لهو

مترادف هرزگی : الواطی، بیهودگی، عیاشی، فسق وفجور، لاابالیگری، لعب، لودگی، لهو

واژه های حرف "ه" - پیشنهاد کاربران