chola

cholagogues

cholangiectasia

cholangiocarcinoma

cholangiocellular carcinoma

cholangitis

cholas

<hr> پیشوند: صفرا،سودا [cholesterol] (پیش از واکه: chol-)

پیشوند: صفرا،سودا [cholesterol] (پیش از واکه: chol-)

chole

cholecystagogue

<hr> (جراحی) بریدن و برداشتن کیسه ی صفرا

(جراحی) بریدن و برداشتن کیسه ی صفرا

cholecystectomy

cholecystography

<hr> (تنکرد شناسی) کوله سیستوکینین (هورمون پلی پپتید که توسط معده ترشح می شود)

(تنکرد شناسی) کوله سیستوکینین (هورمون پلی پپتید که توسط معده ترشح می شود)

cholecystokinin

cholecystolithiasis

choledoch

choledocholithiasis

choledochotomy

cholelith

cholelithiasis

cholelithic dyspepsia

<hr> معنی : وبا <hr> معانی دیگر : (پزشکی) وبا، کلرا، مرگامرگ (به ویژه: asiatic cholera)

معنی : وبا معانی دیگر : (پزشکی) وبا، کلرا، مرگامرگ (به ویژه: asiatic cholera)

cholera

cholera epidemic

choleretic

choleretic effect

<hr> معنی : بد خلق، سودایی مزاج، عصبانی <hr> معانی دیگر : آتشی مزاج، زود خشم، تندخو، (در اصل) زردابی، دارای صفرای زرد

معنی : بد خلق، سودایی مزاج، عصبانی معانی دیگر : آتشی مزاج، زود خشم، تندخو، (در اصل) زردابی، دارای صفرای زرد

choleric

cholescintigraphy

cholestasia

cholestasis

cholestatic

cholesteatoma

<hr> معنی : ماده موجد تصلب شرائین <hr> معانی دیگر : کلسترول (c27h45oh)، ش ماده بفرمول oh h45 c27 موجد تصلب شرائین

معنی : ماده موجد تصلب شرائین معانی دیگر : کلسترول (c27h45oh)، ش ماده بفرمول oh h45 c27 موجد تصلب شرائین

cholesterol

cholesterol free

cholestrol lowering diet

<hr> (شیمی - تنکردشناسی)، دارای ویژگی های استیل کولین

(شیمی - تنکردشناسی)، دارای ویژگی های استیل کولین

cholinergic

cholita shitan kurdia

<hr> رجوع شود به: pachuco، پیشوند هم معنی: chole-

رجوع شود به: pachuco، پیشوند هم معنی: chole-

cholo

cholorosis

cholsky factorization

choluria

chomber

chomophyte

<hr> (با حالت عصبی مرتبا) گاز گرفتن، با صدا جویدن، قرچ قرچ کردن، صدای جویدن، ملچ ملچ، رجوع شود به: champ، قرچ قرچ کردن he chomped on his cigar مرتبا ته سیگارش را میجوید صدای جویدن، قرچ قرچ a dog's chomp when eating a bone صدای قرچ قرچ سگ هنگام خوردن استخوان

(با حالت عصبی مرتبا) گاز گرفتن، با صدا جویدن، قرچ قرچ کردن، صدای جویدن، ملچ ملچ، رجوع شود به: champ، قرچ قرچ کردن he chomped on his cigar مرتبا ته سیگارش را میجوید صدای جویدن، قرچ قرچ a dog's chomp when eating a bone صدای قرچ قرچ سگ هنگام خوردن استخوان

واژه های حرف "c" - پیشنهاد کاربران