chief minister

chief of general staff

chief of police

<hr> معنی : رئیس ستاد <hr> معانی دیگر : (ارتش) رئیس ستاد

معنی : رئیس ستاد معانی دیگر : (ارتش) رئیس ستاد

chief of staff

chief officer

chief operating officer

chief operation officer

<hr> معنی : ناوبان دوم <hr> معانی دیگر : (نیروی دریایی امریکا) ناو استوار یکم

معنی : ناوبان دوم معانی دیگر : (نیروی دریایی امریکا) ناو استوار یکم

chief petty officer

chief priest

chief privacy officer

chief public prosecutor's office

chief secretary

chief security officer

chief source of information

chief superintendent

chief surgeon

chief technical officer

chief whip

chiefdom

<hr> معنی : بطور عمده، مخصوصا <hr> معانی دیگر : به طور عمده، کلا، اصلا، عمدتا، بیشتر(ین)، رئیس مانند، سالارسان، سالاری، سردستگی

معنی : بطور عمده، مخصوصا معانی دیگر : به طور عمده، کلا، اصلا، عمدتا، بیشتر(ین)، رئیس مانند، سالارسان، سالاری، سردستگی

chiefly

chieftess

chien

<hr> معنی : نوعی پارچه ابریشمی، تور نازک، نوعی کیک <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی عربی: شیف)، پارچه ی نازک و فرانما (از ابریشم یا نایلون و غیره)، پارچه ی توری، روبان، توری و روبان (دوخته شده به لباس زنانه)

معنی : نوعی پارچه ابریشمی، تور نازک، نوعی کیک معانی دیگر : (از ریشه ی عربی: شیف)، پارچه ی نازک و فرانما (از ابریشم یا نایلون و غیره)، پارچه ی توری، روبان، توری و روبان (دوخته شده به لباس زنانه)

chiffon

chiffonade

chiftain

chihe

<hr> ایالت چیواوا (در شمال کشور مکزیک)، شهر چیواوا (مرکز این ایالت)

ایالت چیواوا (در شمال کشور مکزیک)، شهر چیواوا (مرکز این ایالت)

chihuahua

chika

chiken legs

chiken out

chiken shooter

chiken soup

chikening

chikeno

chiks

chilak

<hr> معنی : کودک، طفل، بچه، زاد، فرزند، خردسال، زاده <hr> معانی دیگر : نوباوه، کر، پسر یا دختر (پیش از بلوغ)، نوزاد، شیرخواره، جنین، رویان، ولد، ابن، بنی، (جمع) اعقاب، (جمع) زاد و ولد، پرورده، (قدیمی) رجوع شود به: childe، (انگلیس - محلی) نوزاد دختر

معنی : کودک، طفل، بچه، زاد، فرزند، خردسال، زاده معانی دیگر : نوباوه، کر، پسر یا دختر (پیش از بلوغ)، نوزاد، شیرخواره، جنین، رویان، ولد، ابن، بنی، (جمع) اعقاب، (جمع) زاد و ولد، پرورده، (قدیمی) رجوع شود به: childe، (انگلیس - محلی) نوزاد دختر

child

child abuse

child abuser

child allowance

child analysis

child benefit

<hr> وابسته به نگهداری و پرورش کودکان (به ویژه در دوران پیش از مدرسه)

وابسته به نگهداری و پرورش کودکان (به ویژه در دوران پیش از مدرسه)

واژه های حرف "c" - پیشنهاد کاربران