پیشنهاد کاربران

<hr> خود را به خطر انداختن، با جان خود بازی کردن

خود را به خطر انداختن، با جان خود بازی کردن

dice with death

diced

dicentric

<hr> معنی : نراد، طاس باز <hr> معانی دیگر : طاس باز، نراد

معنی : نراد، طاس باز معانی دیگر : طاس باز، نراد

dicer

<hr> (عامیانه - بیشتر در انگلیس)، خطرناک، سیجناک، شانسی

(عامیانه - بیشتر در انگلیس)، خطرناک، سیجناک، شانسی

dicey

dicfionary

dichalcogenide

dichasial

dichlorodifluoromethane

dichotic

dichotic listening

dichotomies

dichotomised

dichotomister

<hr> معنی : دو بخشی، دارای دو بخش <hr> معانی دیگر : دارای دو بخش، دو بخشی

معنی : دو بخشی، دارای دو بخش معانی دیگر : دارای دو بخش، دو بخشی

dichotomous

dichotomous scale

dichotomously

<hr> معنی : دوگانگی، تقسیم به دو بخش، دورستگی، انشعاب به دو شعبه، دو حالتی <hr> معانی دیگر : (بخش کردن به دو شاخه یا قسمت) دو شاخگی، دو بخش سازی، تفاوت (میان دو چیز مخالف)، دگرسانی، (نجوم) تربیع، نیم تابی، (گیاه شناسی) دوشاخگی، دوشاخه شدگی

معنی : دوگانگی، تقسیم به دو بخش، دورستگی، انشعاب به دو شعبه، دو حالتی معانی دیگر : (بخش کردن به دو شاخه یا قسمت) دو شاخگی، دو بخش سازی، تفاوت (میان دو چیز مخالف)، دگرسانی، (نجوم) تربیع، نیم تابی، (گیاه شناسی) دوشاخگی، دوشاخه شدگی

dichotomy

dichroic filter

<hr> دورنگه بودن، دوفامی، دورنگی، (چشم - پزشکی) رنگ کوری (به ویژه دیدن فقط دو تا از سه رنگ اساسی یعنی سرخ و سبز و آبی)، دورنگ بینی، دارای دو رنگ بودن

دورنگه بودن، دوفامی، دورنگی، (چشم - پزشکی) رنگ کوری (به ویژه دیدن فقط دو تا از سه رنگ اساسی یعنی سرخ و سبز و آبی)، دورنگ بینی، دارای دو رنگ بودن

dichromatism

dichromats

<hr> (شیمی) دی کرومیک (دارای دو اتم کرومیم در هر ملکول)، وابسته به اسیدی به فرمول h2cr2o7 که از آن انواع کرومات ها را می سازند

(شیمی) دی کرومیک (دارای دو اتم کرومیم در هر ملکول)، وابسته به اسیدی به فرمول h2cr2o7 که از آن انواع کرومات ها را می سازند

dichromic

dicing

dicing with death

dicipher

dicision

<hr> معنی : سوگند، الت ذکور <hr> معانی دیگر : (حرف کوچک - خودمانی - امریکا) کارآگاه، اسم خاص مذکر (مخفف اسم richard)، (خودمانی - ناپسند) کیر، دست خر، چل

معنی : سوگند، الت ذکور معانی دیگر : (حرف کوچک - خودمانی - امریکا) کارآگاه، اسم خاص مذکر (مخفف اسم richard)، (خودمانی - ناپسند) کیر، دست خر، چل

dick

dick around

dick face

dick print

dickbutt

dickdown

dicked upon

<hr> معنی : عفریت <hr> معانی دیگر : (عامیانه - با: the) جهنم، شیطان، گور، چارلز دیکنز (رمان نویس انگلیسی)، دوکور، دوخال، دولو

معنی : عفریت معانی دیگر : (عامیانه - با: the) جهنم، شیطان، گور، چارلز دیکنز (رمان نویس انگلیسی)، دوکور، دوخال، دولو

واژه های حرف "d" - پیشنهاد کاربران