پیشنهاد کاربران

exit stage left

exitance

exited

exiting

exitomag

exits

exlas

exmachina

exmind

exmouth

<hr> پیشوند: برون،بیرون از،خارج از [exogamy]

پیشوند: برون،بیرون از،خارج از [exogamy]

exo was five years old

exoatmospheric kill vehicle

<hr> برون زیست شناسی (بخشی از زیست شناسی که با امکان وجود زیست در ستاره ها و تاثیر پرگیر فرازمینی بر موجودات کره ی زمین سروکار دارد)

برون زیست شناسی (بخشی از زیست شناسی که با امکان وجود زیست در ستاره ها و تاثیر پرگیر فرازمینی بر موجودات کره ی زمین سروکار دارد)

exobiology

<hr> (گیاه شناسی) برون بر (epicarp هم می گویند)

(گیاه شناسی) برون بر (epicarp هم می گویند)

exocarp

<hr> (زبانشناسی) برون مرکز،ساخت خارج از مرکز

(زبانشناسی) برون مرکز،ساخت خارج از مرکز

exocentric

exocentric compound

exocrine gland

exocrine pancreas

exocytic

<hr> (زیست شناسی) برون یاختگی (در برابر: درون یاختگی endocytosis)

(زیست شناسی) برون یاختگی (در برابر: درون یاختگی endocytosis)

exocytosis

<hr> معنی : مهاجرت، خروج، مهاجرت دسته جمعی، سفرخروج <hr> معانی دیگر : هجرت، برون روی (به ویژه برون رفت دسته ای بزرگ)، (e بزرگ - با: the) خروج قوم یهود از مصر، مهاجرت بنی اسرائیل از مصر به کنعان

معنی : مهاجرت، خروج، مهاجرت دسته جمعی، سفرخروج معانی دیگر : هجرت، برون روی (به ویژه برون رفت دسته ای بزرگ)، (e بزرگ - با: the) خروج قوم یهود از مصر، مهاجرت بنی اسرائیل از مصر به کنعان

exodus

exoframe

<hr> وابسته به برون همسری یا برون پیوندی

وابسته به برون همسری یا برون پیوندی

exogamous

<hr> معنی : برون همسری، برون پیوندی، ازدواج با افراد خارج از قبیله <hr> معانی دیگر : برون همسری (در برابر: درون همسری endogamy)

معنی : برون همسری، برون پیوندی، ازدواج با افراد خارج از قبیله معانی دیگر : برون همسری (در برابر: درون همسری endogamy)

exogamy

exogeneity

exogeneous

<hr> معنی : دولپه، برون زاد، برونی، برون روینده، پیدازا <hr> معانی دیگر : برون زاد (زاده شده یا رشد کننده از خارج)، برون رست

معنی : دولپه، برون زاد، برونی، برون روینده، پیدازا معانی دیگر : برون زاد (زاده شده یا رشد کننده از خارج)، برون رست

exogenous

exogenous inclusion

exogenous obesity

exogenous variable

exogenouse

exome

exomoons

<hr> (در کد ارثی یا ژنتیک) اکسون

(در کد ارثی یا ژنتیک) اکسون

exon

<hr> معنی : مبرا کردن، تبرئه کردن، روسفید کردن <hr> معانی دیگر : بی گناه اعلام کردن، رفع اتهام کردن، بی تقصیر شناختن، برائت (کسی را) اعلام کردن، (در اصل) بار را سبک کردن، کاستن بار، (بار مسئولیت و غیره را) برداشتن

معنی : مبرا کردن، تبرئه کردن، روسفید کردن معانی دیگر : بی گناه اعلام کردن، رفع اتهام کردن، بی تقصیر شناختن، برائت (کسی را) اعلام کردن، (در اصل) بار را سبک کردن، کاستن بار، (بار مسئولیت و غیره را) برداشتن

exonerate

exonerated

exonic

exoocytosis

exophilicity

exophora

exophoric

exophthalmia

<hr> (پزشکی) ورقلمبیدگی چشم، بیرون زدگی کره ی چشم (exophthalmus و exophthalmia هم می گویند)

(پزشکی) ورقلمبیدگی چشم، بیرون زدگی کره ی چشم (exophthalmus و exophthalmia هم می گویند)

واژه های حرف "e" - پیشنهاد کاربران