<hr> بطورعالی، بالطافت طبع، ازروی سلیقه زیاد

بطورعالی، بالطافت طبع، ازروی سلیقه زیاد

exquisitely

exquisitely shaped

exrected

exroversion

<hr> خون گرفتن از، خون کشیدن از، بی خون کردن

خون گرفتن از، خون کشیدن از، بی خون کردن

exsanguinate

exsanguination

exsected

exsegete

exsite site

exsited

exsolution

exsolve

exsufflation

<hr> مخفف:، گسترش، برونی، خارجی، اضافی

مخفف:، گسترش، برونی، خارجی، اضافی

ext view

<hr> وجد، حظ یاخوشی زیاد، ازبیخودشدگی

وجد، حظ یاخوشی زیاد، ازبیخودشدگی

extacy

extand an olive branch

extanded family

<hr> معنی : موجود، پدیدار، باقی مانده، دارای هستی، نسخهء موجود و باقی <hr> معانی دیگر : یافت شو، در هستی، هست، باقی، نسخه ءموجود و باقی ازکتاب وغیره

معنی : موجود، پدیدار، باقی مانده، دارای هستی، نسخهء موجود و باقی معانی دیگر : یافت شو، در هستی، هست، باقی، نسخه ءموجود و باقی ازکتاب وغیره

extant

extar

extarerted

extarnalizing

extein

<hr> (قدیمی) رجوع شود به: extemporaneous، فی البدیهه، ارتجالی، بی اندیشه، بی مطالعه

(قدیمی) رجوع شود به: extemporaneous، فی البدیهه، ارتجالی، بی اندیشه، بی مطالعه

extemporal

<hr> فی البداهه، بی آمادگی، فی المجلس، ارتجالی، بی اندیشه، موقتی، سردستی، زودانداز

فی البداهه، بی آمادگی، فی المجلس، ارتجالی، بی اندیشه، موقتی، سردستی، زودانداز

extemporaneous

extemporaneous speaking

<hr> معنی : بزرگ کردن، منبسط کردن، ادامه دادن، رساندن، دراز کردن، توسعه دادن، طولانی کردن، طول دادن، تمدید کردن <hr> معانی دیگر : بزرگ کردن یا شدن، گسترش دادن، گسترده کردن پهناندن، گستردن، پهن کردن، وسعت یافتن، تمدید کردن یا شدن، طولانی (تر) کردن، (لوله و کابل و غیره) کشیدن، از هم باز کردن، درازاندن، کش دادن، (دعوت و غیره) کردن، بیرون زدن، ارزانی داشتن، دادن، به خود فشار آوردن، سخت کوشیدن، (قدیمی) به زور مهار کردن، تحت انقیاد درآوردن

معنی : بزرگ کردن، منبسط کردن، ادامه دادن، رساندن، دراز کردن، توسعه دادن، طولانی کردن، طول دادن، تمدید کردن معانی دیگر : بزرگ کردن یا شدن، گسترش دادن، گسترده کردن پهناندن، گستردن، پهن کردن، وسعت یافتن، تمدید کردن یا شدن، طولانی (تر) کردن، (لوله و کابل و غیره) کشیدن، از هم باز کردن، درازاندن، کش دادن،

extend

extend across

extend an apology

extend condolences

extend to

extendability

<hr> معنی : قابل تمدید، توسعه پذیر <hr> معانی دیگر : قابل تعمیم

معنی : قابل تمدید، توسعه پذیر معانی دیگر : قابل تعمیم

extendable

extendad family

<hr> معنی : مطول، تمدید شده، قابل تعمیم، مدید <hr> معانی دیگر : درازانده، وسیع، بزرگ، طولانی، ممتد، پهناور، گسترده، دراز شده، پهن (شده)، توسعه یافته

معنی : مطول، تمدید شده، قابل تعمیم، مدید معانی دیگر : درازانده، وسیع، بزرگ، طولانی، ممتد، پهناور، گسترده، دراز شده، پهن (شده)، توسعه یافته

extended

extended a warm welcome

extended acquaintances

extended aeration process

extended chain

extended deterrence

extended enterprise

extended familly

<hr> (جامعه شناسی) خانواده ی گسترده، خانواده ی ایلی

(جامعه شناسی) خانواده ی گسترده، خانواده ی ایلی

واژه های حرف "e" - پیشنهاد کاربران