fly around

fly away cost

fly back

fly ball

fly blind

fly board

<hr> (به ویژه در امور مالی) غیرقابل اعتماد، طالب سود انی، شخص کوتاه عمر ادم شبرو، شب گریز

(به ویژه در امور مالی) غیرقابل اعتماد، طالب سود انی، شخص کوتاه عمر ادم شبرو، شب گریز

fly by night

fly by the seat of your pants

<hr> (وابسته به دستگاه خودکار و الکترونیکی هدایت هواپیما و موشک) هدایت خودکار

(وابسته به دستگاه خودکار و الکترونیکی هدایت هواپیما و موشک) هدایت خودکار

fly by wire

fly cruise holiday

fly down

<hr> ماهیگیری (با قلاب و طعمه ی مصنوعی)

ماهیگیری (با قلاب و طعمه ی مصنوعی)

fly fishing

fly from

fly high

fly in

fly in news

fly in the face of

fly in the face of something

fly in the oinment

<hr> هرچیزی که ارزش یا کارآیی چیز دیگری را کم می کند

هرچیزی که ارزش یا کارآیی چیز دیگری را کم می کند

fly in the ointment

<hr> (سخت) برآشفتن، ازجا دررفتن

(سخت) برآشفتن، ازجا دررفتن

fly into

fly into a fit of rage

fly into a passion

fly into a rage

<hr> (با سرعت و به طور ناگهانی) رفتن، به سرعت دور شدن، (آزمایش طرح های مهندسی به ویژه طرح هواپیماهای نظامی و موشک ها برای تعیین طرح برنده ای که برای تولید به کارخانه ها سفارش داده می شود) مسابقه ی طرح ها

(با سرعت و به طور ناگهانی) رفتن، به سرعت دور شدن، (آزمایش طرح های مهندسی به ویژه طرح هواپیماهای نظامی و موشک ها برای تعیین طرح برنده ای که برای تولید به کارخانه ها سفارش داده می شود) مسابقه ی طرح ها

fly off

fly off on somebody

<hr> (عامیانه) ناگهان خشمگین شدن، ناگهان هیجان زده شدن، از کوره در رفتن

(عامیانه) ناگهان خشمگین شدن، ناگهان هیجان زده شدن، از کوره در رفتن

fly off the handle

fly off the shelves

fly on a plane

fly on the wall

fly open

<hr> (امریکا - بیس بال) از بازی بیرون شدن بازیکن

(امریکا - بیس بال) از بازی بیرون شدن بازیکن

fly out

fly rail holiday

fly rock

fly rods

fly swatter

<hr> (امریکا - خودمانی) فرار کردن (به ویژه از زندان)

(امریکا - خودمانی) فرار کردن (به ویژه از زندان)

fly the coop

<hr> (با به احتراز در آوردن پرچم) حمایت خود را ابراز داشتن

(با به احتراز در آوردن پرچم) حمایت خود را ابراز داشتن

fly the flag

fly the nest

fly tip

fly tipping

fly too close to the sun

fly tying

fly under radar

fly warm

<hr> معنی : فراری، فرار، سبک، شل و ول <hr> معانی دیگر : مواج در باد، در اهتزاز، بادجنبان، رجوع شود به: flighty، گیج، ول درگفتگوی ازجامه، سبک، گیج بی قرار

معنی : فراری، فرار، سبک، شل و ول معانی دیگر : مواج در باد، در اهتزاز، بادجنبان، رجوع شود به: flighty، گیج، ول درگفتگوی ازجامه، سبک، گیج بی قرار

flyaway

flyby

<hr> معنی : در حال پرواز، اگهی روی کاغذ کوچک، پروانه موتور، پره اسیاب، گردونه تیزرو <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: flier، flier : اگهی روی کاغذ کوچک

معنی : در حال پرواز، اگهی روی کاغذ کوچک، پروانه موتور، پره اسیاب، گردونه تیزرو معانی دیگر : رجوع شود به: flier، flier : اگهی روی کاغذ کوچک

واژه های حرف "f" - پیشنهاد کاربران