پیشنهاد کاربران

gaurded

gaussian mixture model

gaut

<hr> معنی : گاز پانسمان، تور، تنزیب، کریشه، مه خفیف <hr> معانی دیگر : پارچه ی توری، پارچه ی فرانما، پارچه ی شل بافت، نوار پانسمان، گارس، گاز، توری سیمی بسیار ظریف

معنی : گاز پانسمان، تور، تنزیب، کریشه، مه خفیف معانی دیگر : پارچه ی توری، پارچه ی فرانما، پارچه ی شل بافت، نوار پانسمان، گارس، گاز، توری سیمی بسیار ظریف

gauze

gavaevodata

<hr> (معمولا در مورد خوراندن اجباری به کسی که اعتصاب غذا کرده و غیره) عمل وارد کردن مایعات به معده از راه لوله ی گاواژ

(معمولا در مورد خوراندن اجباری به کسی که اعتصاب غذا کرده و غیره) عمل وارد کردن مایعات به معده از راه لوله ی گاواژ

gavage

<hr> زمان گذشته فعل: give، قسمت سوم evig

زمان گذشته فعل: give، قسمت سوم evig

gave

gave away

gave back

gave free rein

gave him a hint

gave in

gave mean

gave notice

gave off

gave people

gave rise to

gave the game away

gave up

gave up the ghost

<hr> معنی : بهره غیر مجاز، چکش حراجی <hr> معانی دیگر : چکش چوبی (که رییس جلسه برای جلب توجه یا درخواست سکوت بر میز می کوبد)، کوبه، با چکش چوبی کوبیدن (بر میز)، با کوبیدن چکش چوبی آغاز یا پایان جلسه را اعلام کردن، باج، خراج، ربا، چکش چوبی حراجکنندگان یاروسای انجمن ها

معنی : بهره غیر مجاز، چکش حراجی معانی دیگر : چکش چوبی (که رییس جلسه برای جلب توجه یا درخواست سکوت بر میز می کوبد)، کوبه، با چکش چوبی کوبیدن (بر میز)، با کوبیدن چکش چوبی آغاز یا پایان جلسه را اعلام کردن، باج، خراج، ربا، چکش چوبی حراجکنندگان یاروسای انجمن ها

gavel

gavia arctica suschkini

gavia immer immer

gavia stellata

gavialis gangeticus

gaviiformes

gawing

<hr> معنی : بی خیال نگاه کردن، احمقانه نگاه کردن <hr> معانی دیگر : احمقانه خیره شدن، زل زل نگاه کردن، بر و بر نگاه کردن، زل زدن، آدم احمق و دست و پا چلفتی، آدم مات و سر به هوا، ساده لوح

معنی : بی خیال نگاه کردن، احمقانه نگاه کردن معانی دیگر : احمقانه خیره شدن، زل زل نگاه کردن، بر و بر نگاه کردن، زل زدن، آدم احمق و دست و پا چلفتی، آدم مات و سر به هوا، ساده لوح

gawk

gawking

<hr> معنی : احمق، مات و سربهوا <hr> معانی دیگر : خامدست، احمق و ندانم کار، دست و پا چلفتی، لق لقو

معنی : احمق، مات و سربهوا معانی دیگر : خامدست، احمق و ندانم کار، دست و پا چلفتی، لق لقو

gawky

<hr> معنی : فراخ، خوشدل، شوخ، سرحال، خرم، خوشنود، سرمست، سبک روح، خوش وقت، خشنود، سرخوش، پرنشاط <hr> معانی دیگر : شاد، سرزنده، مسرور، خوشحال، سبکدل، پدرام، درخشان، سروربخش، معاشرتی و لذت گرای، همجنس باز (به ویژه مرد همجنس باز)، وابسته به همجنس بازان، هرزه، عیاش و بی بندوبار، جان گی (شاعر و نمایشنامه نویس انگلیسی)، سردماغ، سر کیف

معنی : فراخ، خوشدل، شوخ، سرحال، خرم، خوشنود، سرمست، سبک روح، خوش وقت، خشنود، سرخوش، پرنشاط معانی دیگر : شاد، سرزنده، مسرور، خوشحال، سبکدل، پدرام، درخشان، سروربخش، معاشرتی و لذت گرای، همجنس باز (به ویژه مرد همجنس باز)، وابسته به همجنس بازان، هرزه، عیاش و بی بندوبار، جان گی (شاعر و نمایشنامه نویس انگل

gay ass

gay head

gay joke

gay lifestyle

gaydar

gayer

gayuma

<hr> (انجیل) غزا (نام شهری که سامسون در آن کشته شد)، شهر غزه (در فلسطین)

(انجیل) غزا (نام شهری که سامسون در آن کشته شد)، شهر غزه (در فلسطین)

gaza

<hr> معنی : نگاه خیره، زل زل نگاه کردن، چشم دوختن، بادقت نگاه کردن، خیره شدن، خیره نگاه کردن <hr> معانی دیگر : خیره نگریستن، (با حیرت یا کنجکاوی) نگاه ممتد کردن، نگاه ممتد

معنی : نگاه خیره، زل زل نگاه کردن، چشم دوختن، بادقت نگاه کردن، خیره شدن، خیره نگاه کردن معانی دیگر : خیره نگریستن، (با حیرت یا کنجکاوی) نگاه ممتد کردن، نگاه ممتد

gaze

gaze in awe

gaze into space

gaze tracking

<hr> (معماری و تزیین باغ) آلاچیق، کلاه فرنگی، کتام، برج یا بالاخانه ی چشم اندازدار، عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد خروجی، بالاخانه

(معماری و تزیین باغ) آلاچیق، کلاه فرنگی، کتام، برج یا بالاخانه ی چشم اندازدار، عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد خروجی، بالاخانه

واژه های حرف "g" - پیشنهاد کاربران