godric gryffindor

gods

gods of in war

godsister

<hr> معنی : پسر تعمیدی، مرد تعمیدی <hr> معانی دیگر : پسر خوانده ی روحانی (رجوع شود به: godchild)

معنی : پسر تعمیدی، مرد تعمیدی معانی دیگر : پسر خوانده ی روحانی (رجوع شود به: godchild)

godson

<hr> خدا بهمراه، خدا نگهدار، بامان حق، پایان، انجام، خدابهمراه، بامان حق

خدا بهمراه، خدا نگهدار، بامان حق، پایان، انجام، خدابهمراه، بامان حق

godspeed

godssakes

godwiling

godzilla

goed

<hr> معنی : قدم، دوستدار، رونده <hr> معانی دیگر : کسی که می رود، عازم

معنی : قدم، دوستدار، رونده معانی دیگر : کسی که می رود، عازم

goer

goers

goes

goes a long way

goes around

goes away

goes back

goes down

goes in one ear and out of the other

goes in one ear and out the other

goes off

goes on

goes on at

goes smoothly

goes through

goes to

goes to grave with his music in him

goes up

goes with

goes with everything

goes without saying

<hr> کلوچه ای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر

کلوچه ای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر

gofer

goft shop

gofundme

<hr> معنی : گشتن، چپ نگاه کردن، چشم گرداندن <hr> معانی دیگر : (با چشم بسیار باز یا از حدقه بیرون زده) نگاه کردن، (از روی کنجکاوی یا تعجب) نظاره کردن، زل زدن، خیره شدن، عینک ایمنی، (در هواپیماهای روباز قدیمی) عینک خلبانی، عینک جوشکاری، عینک زیرآبی (برای شنا در زیر آب)، (از روی بی صبری یا ناراحتی) چشم بالا انداختن، نگاه خیره، زل زل

معنی : گشتن، چپ نگاه کردن، چشم گرداندن معانی دیگر : (با چشم بسیار باز یا از حدقه بیرون زده) نگاه کردن، (از روی کنجکاوی یا تعجب) نظاره کردن، زل زدن، خیره شدن، عینک ایمنی، (در هواپیماهای روباز قدیمی) عینک خلبانی، عینک جوشکاری، عینک زیرآبی (برای شنا در زیر آب)، (از روی بی صبری یا ناراحتی) چشم بالا اندا

goggle

goggle box

<hr> معنی : عینک ایمنی، عینک حفاظ دار <hr> معانی دیگر : عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود

معنی : عینک ایمنی، عینک حفاظ دار معانی دیگر : عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود

goggles

goh chok tong

<hr> معنی : جریان، رفتن، عزیمت، گام، وضع زمین، وضع جاده، زمین جاده، پهنای پله، مشی زندگی، رایج، جاری، سایر، موجود <hr> معانی دیگر : - رو، وضعیت، شرایط (راه رفتن و پیشرفت کردن)، موفق، با رونق، معمول، متعارف، پیشرفت، مسیر، معماری پهنای پله، عازم

معنی : جریان، رفتن، عزیمت، گام، وضع زمین، وضع جاده، زمین جاده، پهنای پله، مشی زندگی، رایج، جاری، سایر، موجود معانی دیگر : - رو، وضعیت، شرایط (راه رفتن و پیشرفت کردن)، موفق، با رونق، معمول، متعارف، پیشرفت، مسیر، معماری پهنای پله، عازم

going

going against

<hr> (عامیانه) تکرار مکررات کردن، (پس از زحمت) دوباره به همان جای اول رسیدن

(عامیانه) تکرار مکررات کردن، (پس از زحمت) دوباره به همان جای اول رسیدن

واژه های حرف "g" - پیشنهاد کاربران