henderson–hasselbalch equation

henge

<hr> مرغدان، محل نگهداری مرغ وخروس، لانه ی مرغ

مرغدان، محل نگهداری مرغ وخروس، لانه ی مرغ

henhouse

hennessey

hennessy

henology

henpacked

<hr> (دائما نسبت به شوهر خود) غرولند کردن، عیبجویی کردن، زخم زبان زدن، سعی کردن برای تفوق یافتن در مورد زوجه نسبت به شوهر خود، کوشش در مداخلات جزئی در کارهای شوهر کردن

(دائما نسبت به شوهر خود) غرولند کردن، عیبجویی کردن، زخم زبان زدن، سعی کردن برای تفوق یافتن در مورد زوجه نسبت به شوهر خود، کوشش در مداخلات جزئی در کارهای شوهر کردن

henpeck

<hr> زیرنفوذزن قرارگرفته

henpecked

<hr> (برق) هنری (واحد القاگری)، اسم خاص مذکر (مخفف آن: hal , harry , hank)

(برق) هنری (واحد القاگری)، اسم خاص مذکر (مخفف آن: hal , harry , hank)

henry

hens

hentai

hental

hentay

henti

<hr> (جراحی - بریدن همه یا بخشی از کبد) کبدبرداری، جگربرداری

(جراحی - بریدن همه یا بخشی از کبد) کبدبرداری، جگربرداری

hepatectomy

<hr> معنی : کبدی، جگری، سودمند برای جگر، جگری رنگ <hr> معانی دیگر : وابسته به کبد: کبدی، (از نظر شکل یا رنگ) جگرسان، جگرگون، جگردیس، کبد مانند، کبدسان، رجوع شود به: liverwort

معنی : کبدی، جگری، سودمند برای جگر، جگری رنگ معانی دیگر : وابسته به کبد: کبدی، (از نظر شکل یا رنگ) جگرسان، جگرگون، جگردیس، کبد مانند، کبدسان، رجوع شود به: liverwort

hepatic

hepatic angiosarcoma

hepatic clearance

hepatic flexures

hepatic lobule

hepaticotomy

<hr> تبدیل بجگر، جگرسازی، سفت شدگی بافته

تبدیل بجگر، جگرسازی، سفت شدگی بافته

hepatization

hepatocellular adenoma

hepatocutaneous syndrome

hepatocyte

hepatology

hepatomegaly

hepatopancreatic

hepatopathy

hepatophyta

hepatoprotective

hepatorrhexis

hepatosis

hepatosplenomegaly

hepatotoxicity

hephew

hepotheses

heppell

<hr> hepta پیشوندی بمعنی هفت

hept

heptadecanoate

heptathlete

heptathlon

heptatonic

<hr> معنی : خودمانی، اورا، مال او، باو، ان زن را، ... او <hr> معانی دیگر : (حالت مفعولی: she) به او (مونث)، (مونث) مال او، از آن او، مخفف: نشان های خانوادگی (یا اشرافی)، اورا مونک

معنی : خودمانی، اورا، مال او، باو، ان زن را، ... او معانی دیگر : (حالت مفعولی: she) به او (مونث)، (مونث) مال او، از آن او، مخفف: نشان های خانوادگی (یا اشرافی)، اورا مونک

واژه های حرف "h" - پیشنهاد کاربران