loaded down with

loaded down with things

loaded for bear

loaded language

loaded line

loaded question

loaded section height

loaded spring

loaded test

loaded time

loaded with

loaded with money

<hr> (شخص یا دستگاه) بارکن، بار گر، بار کننده، لودر

(شخص یا دستگاه) بارکن، بار گر، بار کننده، لودر

loader

loadflow

<hr> <b>معنی</b> : بار، محموله، بارگیری، عمل پرکردن تفنگ باگلوله، بارکنش، امیختن مواد خارجی به شراب <hr> <b>معانی دیگر</b> : عمل بار کردن، وسیله ی بار کردن یا بارگیری، (بیمه نامه) اضافه هزینه، (داد و ستد سهام) کمیسیون اولیه، کارمزد آغازین

معنی : بار، محموله، بارگیری، عمل پرکردن تفنگ باگلوله، بارکنش، امیختن مواد خارجی به شراب معانی دیگر : عمل بار کردن، وسیله ی بار کردن یا بارگیری، (بیمه نامه) اضافه هزینه، (داد و ستد سهام) کمیسیون اولیه، کارمزد آغازین

loading

loading agent

loading area

loading berth

loading broker

<hr> گنجایش بار گیری، ظرفیت

گنجایش بار گیری، ظرفیت

loading capacity

loading diagram

loading dose

loading equipment

loading factor

loading gauge

loading island

loading jack

loading mark

loading nose

loading packet

loading platform

loading point

loading ramp

loading screen

loading site

loading spot

loading staff

loading turn

loading warranties

loading winch

loadline certificate

loadmaster

loadmaster duties

loadout

loads

loads of

loads of fun

loads of hardships

پیشنهاد کاربران

واژه های حرف "l" - پیشنهاد کاربران