پیشنهاد کاربران

microwave tube

microwave wavemeter

microwaveable

microwaveable container

microwaves

microwear

microzonation

<hr> عمل شاشیدن، زهراب، عمل پیشاب کردن

عمل شاشیدن، زهراب، عمل پیشاب کردن

micturition

<hr> <b>معنی</b> : نیمه، میانی، وسطی، همراه با، با <hr> <b>معانی دیگر</b> : مخفف: middle، پیشوند: میان، وسط، میانی midbrain یا [mid-june]، میانه، (شعر قدیم) رجوع شود به: mid) amid' هم می نوشتند)

معنی : نیمه، میانی، وسطی، همراه با، با معانی دیگر : مخفف: middle، پیشوند: میان، وسط، میانی midbrain یا [mid-june]، میانه، (شعر قدیم) رجوع شود به: mid) amid' هم می نوشتند)

mid back

mid car diversion

mid carrer

mid channel bar

<hr> ورزش : وسط زمین، منطقه میانى بین دیوار مقابل و عقب

ورزش : وسط زمین، منطقه میانى بین دیوار مقابل و عقب

mid court

mid cycle urinary lh levels

mid day siestas

mid diameter

mid engine car

mid extreme tide

mid forties

mid ground

mid income

mid lactation

mid level

mid level employee

mid level radioactive waste

mid long shot

mid market

mid nineteenth

mid oceanic ridge

mid oceanic ridgefield

mid plane

mid price

mid quarter range

mid rise

mid roll ads

mid semester

mid september

midafternoon

<hr> میان هوا و زمین، در هوا، در هوا the midair collision of two missiles برخورد دو موشک در هوا the midair refueling of airplanes سوخت گیری هواپیماها در هوا، میان یا طبقه هوا

میان هوا و زمین، در هوا، در هوا the midair collision of two missiles برخورد دو موشک در هوا the midair refueling of airplanes سوخت گیری هواپیماها در هوا، میان یا طبقه هوا

midair

<hr> (اسطوره ی یونان) میداس (که به هر چه دست می زد طلا می شد)

(اسطوره ی یونان) میداس (که به هر چه دست می زد طلا می شد)

midas

midas touch

midazolam

midblock stop

<hr> (رویان شناسی) میان مغز، مغز سوم، مغز سوم رجوع شود به: mesencephalon، پل دماه، پل م

(رویان شناسی) میان مغز، مغز سوم، مغز سوم رجوع شود به: mesencephalon، پل دماه، پل م

midbrain

midcentric tourist

midclavicular line

midconcave function

واژه های حرف "m" - پیشنهاد کاربران