پیشنهاد کاربران

mollycoddling

molnya

molope

<hr> کوکتل مولوتف (بطری حاوی بنزین و فتیله که روشن می کردند و به هدف پرت می کردند)، بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود

کوکتل مولوتف (بطری حاوی بنزین و فتیله که روشن می کردند و به هدف پرت می کردند)، بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود

molotov cocktail

moltafet

<hr> معنی : ریخته، ذوب شده، گداخته، اب شده <hr> معانی دیگر : مذاب، آب شده (در اثر گرما)، بخسیده، تفتیده، پخسان، (قدیمی) اسم مفعول فعل: melt، ریختگی

معنی : ریخته، ذوب شده، گداخته، اب شده معانی دیگر : مذاب، آب شده (در اثر گرما)، بخسیده، تفتیده، پخسان، (قدیمی) اسم مفعول فعل: melt، ریختگی

molten

molten globule

molten salts

molten state

molti meter

molting

<hr> (اسطوره ی یونان) مولی (گیاهی که خواص جادویی داشت)، مخفف: molybdenum، سیر زرد اروپایی

(اسطوره ی یونان) مولی (گیاهی که خواص جادویی داشت)، مخفف: molybdenum، سیر زرد اروپایی

moly

molybdenum oxide

molybdic acid

mom and pop

mom and pop business

mom and pop businesses

mom and pop restaurant

mom and pop restaurants

<hr> (دکان و غیره که توسط اعضای یک خانواده چرخانده می شود) دکان پدر و مادری

(دکان و غیره که توسط اعضای یک خانواده چرخانده می شود) دکان پدر و مادری

mom and pop store

mom bod

mom the words

mom to be

<hr> مخفف: موزه ی هنرهای نوین (در شهر نیویورک)

مخفف: موزه ی هنرهای نوین (در شهر نیویورک)

moma

momant

mombay

momen

momeni

<hr> معنی : دم، اهمیت، زمان، هنگام، لحظه، ان، موقع <hr> معانی دیگر : آن، برهه، وقت، وهله، مهندی، دربایست، کرامندی، (فلسفه) جز، خرده، بخش (بخشی یا جزئی از یک فرآیند یا موجودیت پیچیده)، (فیزیک) گشتاور، لنگر، آهنگ، عزم

معنی : دم، اهمیت، زمان، هنگام، لحظه، ان، موقع معانی دیگر : آن، برهه، وقت، وهله، مهندی، دربایست، کرامندی، (فلسفه) جز، خرده، بخش (بخشی یا جزئی از یک فرآیند یا موجودیت پیچیده)، (فیزیک) گشتاور، لنگر، آهنگ، عزم

moment

moment arm

moment by moment

moment capacity

moment connection

moment frame

moment generating

moment generating function

moment magnitude

moment matching

moment of aberration

moment of clarity

moment of inertia

moment of inertia tensor

<hr> (در گاو بازی) هنگامی که گاو باز برای کشتن با گاو رو به رو می شود، لحظهی راستیننما

(در گاو بازی) هنگامی که گاو باز برای کشتن با گاو رو به رو می شود، لحظهی راستیننما

واژه های حرف "m" - پیشنهاد کاربران