petrofacies

petrogard

petrogenesis

petrogenetic grid

petroglyphs

petrographer

petrographic facies

petrographic microscope

<hr> سنگ نگاری (علم شرح و رده بندی سنگ ها برحسب ساختمان آنها - با petrology مقایسه شود)

سنگ نگاری (علم شرح و رده بندی سنگ ها برحسب ساختمان آنها - با petrology مقایسه شود)

petrography

<hr> معنی : بنزین <hr> معانی دیگر : (انگلیس) بنزین (در امریکا و کانادا می گویند: gasoline)

معنی : بنزین معانی دیگر : (انگلیس) بنزین (در امریکا و کانادا می گویند: gasoline)

petrol

petrol head

petrol producer

petrol station

petrol tank

<hr> معنی : نفت، مواد نفتی، نفت خام <hr> معانی دیگر : نفت (oil هم می گویند) (به نفت سفید می گویند: kerosene)

معنی : نفت، مواد نفتی، نفت خام معانی دیگر : نفت (oil هم می گویند) (به نفت سفید می گویند: kerosene)

petroleum

<hr> رجوع شود به: petrolatum، وازلین، وازلینی که ازنفت می گیرند

رجوع شود به: petrolatum، وازلین، وازلینی که ازنفت می گیرند

petroleum jelly

petroleum plays

petroleum refining

petrolhead

petroliferous

<hr> معنی : سنگ شناسی، علم احجار <hr> معانی دیگر : (علم شناخت سنگ ها و ساختمان و محل و سرچشمه ی آنها) سنگ شناسی

معنی : سنگ شناسی، علم احجار معانی دیگر : (علم شناخت سنگ ها و ساختمان و محل و سرچشمه ی آنها) سنگ شناسی

petrology

petromax

petromorph

petromyzontia

petrophysics

petrophyta

pets

petshop

<hr> معنی : زیر پوش زنانه، هر چیزی شبیه شلیته، زیر پیراهنی زنانه <hr> معانی دیگر : (عامیانه) زن، دختر، (عامیانه - زننده) زنانه، مربوط به زن، (زنانه و دخترانه) زیر دامنی، زیرپوش، هر جامه ی زیرپوش مانند

معنی : زیر پوش زنانه، هر چیزی شبیه شلیته، زیر پیراهنی زنانه معانی دیگر : (عامیانه) زن، دختر، (عامیانه - زننده) زنانه، مربوط به زن، (زنانه و دخترانه) زیر دامنی، زیرپوش، هر جامه ی زیرپوش مانند

petticoat

petticoats

<hr> معنی : ستیزه جو، ستیز گر، ستیز جو <hr> معانی دیگر : (وکیل دادگستری) نادرست، دعوی تراش، اهل زدوبست غیر قانونی، گول زن، دغلباز، شارلاتان، ترفندباز، دروغگو، دو پهلو حرف زن، دو پهلو حرفزن pettifogging 1 دغلبازی، دورویی، ترفندبازی 2 جزئی، کم اهمیت، ناچیز pettifogging details جزئیات پیش پا افتاده

معنی : ستیزه جو، ستیز گر، ستیز جو معانی دیگر : (وکیل دادگستری) نادرست، دعوی تراش، اهل زدوبست غیر قانونی، گول زن، دغلباز، شارلاتان، ترفندباز، دروغگو، دو پهلو حرف زن، دو پهلو حرفزن pettifogging 1 دغلبازی، دورویی، ترفندبازی 2 جزئی، کم اهمیت، ناچیز pettifogging details جزئیات پیش پا افتاده

pettifogger

<hr> معنی : خاتوله <hr> معانی دیگر : خردی، کوچکی

معنی : خاتوله معانی دیگر : خردی، کوچکی

pettiness

petting zoo

pettoulum

<hr> معنی : فرعی، کوچک، خرد، جزئی، غیر قابل ملاحظه <hr> معانی دیگر : کم اهمیت، ناچیز، پیش پا افتاده، خرده پا، کم اندازه، به مقیاس کم، اندک، حقیر، فسقلی، کوته نظر، چشم تنگ، کوته اندیش، کوته فکر، تنگ نظرانه، کوته فکرانه

معنی : فرعی، کوچک، خرد، جزئی، غیر قابل ملاحظه معانی دیگر : کم اهمیت، ناچیز، پیش پا افتاده، خرده پا، کم اندازه، به مقیاس کم، اندک، حقیر، فسقلی، کوته نظر، چشم تنگ، کوته اندیش، کوته فکر، تنگ نظرانه، کوته فکرانه

petty

<hr> تنخواه گردان، پول دستی، پول صندوق (برای پرداخت هزینه های کوچک و پیش بینی نشده)، صندوق ویژه وجوه کوچک، حساب هزینه های کوچک

تنخواه گردان، پول دستی، پول صندوق (برای پرداخت هزینه های کوچک و پیش بینی نشده)، صندوق ویژه وجوه کوچک، حساب هزینه های کوچک

petty cash

petty cash funds

petty crime continues

petty fund

petty sessions

petty theft

petty theft auto

petty thief

petty trade

<hr> معنی : تندی، گستاخی، کج خلقی، بد اخلاقی، زود رنجی <hr> معانی دیگر : petulancy : بد اخلاقی

معنی : تندی، گستاخی، کج خلقی، بد اخلاقی، زود رنجی معانی دیگر : petulancy : بد اخلاقی

petulance

<hr> معنی : ترشرو، کج خلق، ستیزه جو، زود رنج، شرم اور <hr> معانی دیگر : (به ویژه در امور جزئی) زود خشم، بهانه گیر، ایرادی، (گویش کاشی) فیومه گیر، بد خلق، کژ خلق، (مهجور) پررو، بی حیا، حاضر جواب، گستاخ، دهان دریده، ادم جسور

معنی : ترشرو، کج خلق، ستیزه جو، زود رنج، شرم اور معانی دیگر : (به ویژه در امور جزئی) زود خشم، بهانه گیر، ایرادی، (گویش کاشی) فیومه گیر، بد خلق، کژ خلق، (مهجور) پررو، بی حیا، حاضر جواب، گستاخ، دهان دریده، ادم جسور

واژه های حرف "p" - پیشنهاد کاربران