pull your weight

pull yourself together

pull yourself up with your bootstraps

<hr> تحلیل رفته، شکسته شده، افتاده، خشک کرده، کنده

تحلیل رفته، شکسته شده، افتاده، خشک کرده، کنده

pulled

pulled a muscle

pulled an all nighter

pulled back

pulled down

pulled muscle

pulled off

pulled out

pulled over

pulled steadily

pulled the trigger

pulled through

pulled up

<hr> معنی : مرغ جوان، مرغ تازه تخم کرده، جوجه مرغ یکساله و کمتر <hr> معانی دیگر : جوجه مرغ (زیر یک سال)، جوجه مره یکساله و کمتر، مره جوان، مره تازه تخم کرده

معنی : مرغ جوان، مرغ تازه تخم کرده، جوجه مرغ یکساله و کمتر معانی دیگر : جوجه مرغ (زیر یک سال)، جوجه مره یکساله و کمتر، مره جوان، مره تازه تخم کرده

pullet

<hr> معنی : قرقره، چرخک، غرغره، چرخ چه <hr> معانی دیگر : گوفیه، فلکه ی تسمه، پولی، طوقه ی آسیاب گرد، چرخ تسمه، قرقره ی بالابر، چر&nbsp; چه

معنی : قرقره، چرخک، غرغره، چرخ چه معانی دیگر : گوفیه، فلکه ی تسمه، پولی، طوقه ی آسیاب گرد، چرخ تسمه، قرقره ی بالابر، چر چه

pulley

pulley block

pulling

pulling a leg

pulling all the strings

pulling down

pulling his leg

pulling leg

pulling my leg

pulling offline

pulling ranks

pulling someone's leg

pulling strings

pulling up

pulling your leg

pullover sweater

pulls

pulls himself

pulls out

pulls together

pulls under

pulls up at a bus stop

pullute

pulluted

pulm

pulmocutaneous

<hr> معنی : ریوی، وابسته به ریه <hr> معانی دیگر : وابسته به ریه ها، ششی، دارای ریه یا اندام ریه مانند، ششدار

معنی : ریوی، وابسته به ریه معانی دیگر : وابسته به ریه ها، ششی، دارای ریه یا اندام ریه مانند، ششدار

واژه های حرف "p" - پیشنهاد کاربران