پیشنهاد کاربران

read poems of hafez

read poems of hafz

read pomes of hafez

read receipts

read sb s palm

read sbs palm

read sb’s palm

read some body's palm

read somebody s palm

read somebody's palm

read somebodys paim

read somebodys palm

read somebody’s palm

read someone like a book

<hr> (انگلیس) در مورد رفتار بد هشدار دادن، هند تمام کردن

(انگلیس) در مورد رفتار بد هشدار دادن، هند تمام کردن

read someone the riot act

read that over

read that through

read the followingtext

read the magazine

read the map

<hr> با تهدید به مجازات از عمل خلاف بازداشتن، هند تمام کردن، اتمام حجت کردن

با تهدید به مجازات از عمل خلاف بازداشتن، هند تمام کردن، اتمام حجت کردن

read the riot act to

read the room

read the tea leaves

read them and weep

read through

read through something

<hr> درباره ی کسی یا چیزی خواندن و کسب اطلاع کردن

درباره ی کسی یا چیزی خواندن و کسب اطلاع کردن

read up

read up on

read widely

read write

<hr> معنی : خوانایی، قابلیت خواندن <hr> معانی دیگر : خوانایی، قابلیت خواندن

معنی : خوانایی، قابلیت خواندن معانی دیگر : خوانایی، قابلیت خواندن

readability

readability index

<hr> معنی : خوانا، قابل خواندن، خواندنی <hr> معانی دیگر : سزاوار خواندن، خوانا (legible هم می گویند)

معنی : خوانا، قابل خواندن، خواندنی معانی دیگر : سزاوار خواندن، خوانا (legible هم می گویند)

readable

readapt

<hr> معنی : خواننده، قاری، کتاب قرائتی <hr> معانی دیگر : قرائت کننده، (آموزش) کتاب قرائت، جنگ ادبی، مجموعه، کتاب درس، گلچین، ... خوان، (موسسه ی انتشاراتی - کسی که کتب پیشنهادی برای چاپ را می خواند و نظر می دهد) ارزیاب متن، (دستگاه خواندن داده ها) خوانشگر، (مخفف: proof reader) غلطگیر، مصحح، لغزش گیر، (شرکت برق یا گاز و غیره) خواننده ی کنتور (meter reader هم می گویند)، (انگلیس) دانشیار، دستیار استاد (که اوراق امتحانی را به جای استاد ارزیابی می کند)، کف بین، فال گیر، غلط گیر

معنی : خواننده، قاری، کتاب قرائتی معانی دیگر : قرائت کننده، (آموزش) کتاب قرائت، جنگ ادبی، مجموعه، کتاب درس، گلچین، ... خوان، (موسسه ی انتشاراتی - کسی که کتب پیشنهادی برای چاپ را می خواند و نظر می دهد) ارزیاب متن، (دستگاه خواندن داده ها) خوانشگر، (مخفف: proof reader) غلطگیر، مصحح، لغزش گیر، (شرکت برق

reader

reader friendly

readers

<hr> معنی : قرائت <hr> معانی دیگر : شمار خوانندگان، خوانندگان، (انگلیس) دانشیاری، خوانندگی

معنی : قرائت معانی دیگر : شمار خوانندگان، خوانندگان، (انگلیس) دانشیاری، خوانندگی

readership

readership per capita

readier

<hr> بی درنگ، بلافاصله، فورا، به آسانی، با میل، به دلخواه، از روی میل، زود، بسهولت

بی درنگ، بلافاصله، فورا، به آسانی، با میل، به دلخواه، از روی میل، زود، بسهولت

readily

readily available

<hr> معنی : امادگی <hr> معانی دیگر : آمادگی، حاضر بودن، آسانی، سهولت

معنی : امادگی معانی دیگر : آمادگی، حاضر بودن، آسانی، سهولت

readiness

<hr> معنی : مطالعه، قرائت <hr> معانی دیگر : خواندن، مطالعه (مطالعات)، خوانش، برداشت، تفسیر، خواندنی، ویژه ی خواندن، نمایش قرائت شعر (یا قطعات ادبی)، خوانش بزم، میزان یا شماره ای که کنتور (برق و آب و غیره) نشان می دهد، میزان مصرف

معنی : مطالعه، قرائت معانی دیگر : خواندن، مطالعه (مطالعات)، خوانش، برداشت، تفسیر، خواندنی، ویژه ی خواندن، نمایش قرائت شعر (یا قطعات ادبی)، خوانش بزم، میزان یا شماره ای که کنتور (برق و آب و غیره) نشان می دهد، میزان مصرف

واژه های حرف "r" - پیشنهاد کاربران