responds

responility

respons

responsa

<hr> معنی : جوابگویی، پاسخ، واکنش <hr> معانی دیگر : جواب، پتواز، عکس العمل، (روان شناسی - زیست شناسی - الکترونیک) پاسخ، عمل متقابل، رجوع شود به: responsory، پاسخ به دعا (مثلا: آمین)

معنی : جوابگویی، پاسخ، واکنش معانی دیگر : جواب، پتواز، عکس العمل، (روان شناسی - زیست شناسی - الکترونیک) پاسخ، عمل متقابل، رجوع شود به: responsory، پاسخ به دعا (مثلا: آمین)

response

response bias

response coefficient

response cost

response differentiation

response encoding

response generalization

response paper

response plans

response rate

response spectral ordinate

response spectrum

response team

response threshold

response time

response to

responses

responsibilety

responsibiliti

responsibilitie

responsibilities

<hr> معنی : جوابگویی، مسئولیت، عهده <hr> معانی دیگر : پاس وری، پتوازگری، پاسخگویی، پتوازی، وظیفه، کارداد، ضمانت

معنی : جوابگویی، مسئولیت، عهده معانی دیگر : پاس وری، پتوازگری، پاسخگویی، پتوازی، وظیفه، کارداد، ضمانت

responsibility

responsibility lies with

responsibility or liability

responsibility to protect

<hr> معنی : مسئولیت، معتبر، ابرومند، عهده دار، مسئولیت دار <hr> معانی دیگر : مسئول، پاس ور، پتوازگر، جوابگو، پاسخگو، پر مسئولیت، پرپتواز، پرپاس وری، مسبب، موجب، عامل، باعث، بانی، وظیفه شناس، قابل اعتماد، خوش معامله، وام پرداز

معنی : مسئولیت، معتبر، ابرومند، عهده دار، مسئولیت دار معانی دیگر : مسئول، پاس ور، پتوازگر، جوابگو، پاسخگو، پر مسئولیت، پرپتواز، پرپاس وری، مسبب، موجب، عامل، باعث، بانی، وظیفه شناس، قابل اعتماد، خوش معامله، وام پرداز

responsible

responsible behavior

responsible business practices

responsible drug use

responsible for

responsible gesture

responsible job

responsible manner

responsible tourism

responsibly

responsibly draw down

<hr> معنی : واکشنی، علاقمند و متوجه <hr> معانی دیگر : مشتاق، خواهان، پذیرا، راغب، دارای پرسش و پاسخ، پاسخدار، پاسخگو، جواب دهنده، پاسخی

معنی : واکشنی، علاقمند و متوجه معانی دیگر : مشتاق، خواهان، پذیرا، راغب، دارای پرسش و پاسخ، پاسخدار، پاسخگو، جواب دهنده، پاسخی

responsive

responsive design

responsive sexual desire

responsive thrill

responsively

responsiveness

responsivity

<hr> (کلیسا) سرود پاسخ دار (مثلا کشیش می خواند و مردم پاسخ می دهند)

(کلیسا) سرود پاسخ دار (مثلا کشیش می خواند و مردم پاسخ می دهند)

responsory

پیشنهاد کاربران

واژه های حرف "r" - پیشنهاد کاربران