<hr> معنی : مقر یا حوزه اسقفی، مشاهده کردن، دیدن، فهمیدن، ملاقات کردن، نگاه کردن، بنگر <hr> معانی دیگر : به دیدن کسی رفتن، پذیرفتن، پی بردن، درک کردن، متوجه شدن، دریافتن، تصور کردن، (در عالم تصور) قبول کردن، پنداشتن، (معمولا با: that) پاییدن، مراقب بودن، مشایعت کردن، همراهی کردن، معاشرت کردن، (به ویژه زن و مرد) دیدار کردن، مرتب با هم بودن، رابطه داشتن، بینایی داشتن، بینا بودن، بررسی کردن، (امر) ببین !، نظرکن !، ناظر باش !، شاهد بودن، ناظر بودن، به چشم دیدن، (بازی ورق) دست کسی را دیدن، بلوف کسی را پاسخ دادن، مقر اسقف، مطران نشین، مقر پاپ اعظم، مقام پاپ یا مطران، بنگر

معنی : مقر یا حوزه اسقفی، مشاهده کردن، دیدن، فهمیدن، ملاقات کردن، نگاه کردن، بنگر معانی دیگر : به دیدن کسی رفتن، پذیرفتن، پی بردن، درک کردن، متوجه شدن، دریافتن، تصور کردن، (در عالم تصور) قبول کردن، پنداشتن، (معمولا با: that) پاییدن، مراقب بودن، مشایعت کردن، همراهی کردن، معاشرت کردن، (به ویژه زن و مر

see a dentist

see a man about a dog

see a movie

see a play

see a potential for something

see a show

see a war movie

<hr> رسیدگی کردن، بررسی کردن، اقدام کردن، ترتیب (چیزی را) دادن

رسیدگی کردن، بررسی کردن، اقدام کردن، ترتیب (چیزی را) دادن

see about

see around

see ashow

see beautiful city scenery

see browser console for detail

<hr> کاملا در توافق بودن، هم عقیده بودن

کاملا در توافق بودن، هم عقیده بودن

see eye to eye

see eye to eye with

see firsthand

see fit to

see for

see for himself

see for yourself

see friends

see good dreams

see gull

see how it goes

see how the cat jumps

see how the wind is blowing

see if

<hr> به بیند او هنوز انجا است یا نه

به بیند او هنوز انجا است یا نه

see if he is still there

see if i care

<hr> 1- بازرسی کردن، تفتیش کردن 2- (درست) فهمیدن، پی بردن، دریافتن

1- بازرسی کردن، تفتیش کردن 2- (درست) فهمیدن، پی بردن، دریافتن

see into

see it through

see lions

see modern art

see myself out

see no evil hear no evil

see no evil hear no evil speak no evil

see of

<hr> معنی : مشایعت کردن <hr> معانی دیگر : پسواز رفتن

معنی : مشایعت کردن معانی دیگر : پسواز رفتن

see off

<hr> 1- مایل یا آماده به انجام کاری بودن 2- انجام شدنی پنداشتن

1- مایل یا آماده به انجام کاری بودن 2- انجام شدنی پنداشتن

see one's way

<hr> 1- (نادر) انجام دادن 2- تا پایان ماندن یا ناظر بودن یا تاب آوردن

1- (نادر) انجام دادن 2- تا پایان ماندن یا ناظر بودن یا تاب آوردن

واژه های حرف "s" - پیشنهاد کاربران