اطلاقی

اطلال

<hr> مترادف اطلس : نقشه، پرنیان، حریر، دیبا <hr> برابر پارسی : پرنیان، ابریشم، پرند

مترادف اطلس : نقشه، پرنیان، حریر، دیبا برابر پارسی : پرنیان، ابریشم، پرند

اطلس

اطلسی

اطماع

<hr> مترادف اطمینان : استظهار، اعتماد، ایقان، ایمان، ایمنی، تکیه، ثقه، خاطرجمعی، وثوق، یقین <hr> برابر پارسی : آرامش، آرام دلی، آرمیدن، استواری، آسودگی، بی گمانی

مترادف اطمینان : استظهار، اعتماد، ایقان، ایمان، ایمنی، تکیه، ثقه، خاطرجمعی، وثوق، یقین برابر پارسی : آرامش، آرام دلی، آرمیدن، استواری، آسودگی، بی گمانی

اطمینان

<hr> مترادف اطناب : اطاله، تفصیل، پرگویی <hr> متضاد اطناب : اختصار، اقتصار

مترادف اطناب : اطاله، تفصیل، پرگویی متضاد اطناب : اختصار، اقتصار

اطناب

<hr> برابر پارسی : پاک دامنان

برابر پارسی : پاک دامنان

اطهار

اطهر

اطواد

<hr> مترادف اطوار : ادا، ژست، قر، ناز، اشکال، انحا <hr> برابر پارسی : اداها، ریخت ها، غروغمبیل

مترادف اطوار : ادا، ژست، قر، ناز، اشکال، انحا برابر پارسی : اداها، ریخت ها، غروغمبیل

اطوار

اطول

اطیب

اظافیر

اظفار

اظلال

اظلام

<hr> مترادف اظهار : ابراز، ادا، اشعار، اعلام، بیان، تبیین، تقریر، اعتراف، اقرار <hr> متضاد اظهار : انکار <hr> برابر پارسی : آشکار، نمایاندن، پدیدارکردن، گفتن، بازگو

مترادف اظهار : ابراز، ادا، اشعار، اعلام، بیان، تبیین، تقریر، اعتراف، اقرار متضاد اظهار : انکار برابر پارسی : آشکار، نمایاندن، پدیدارکردن، گفتن، بازگو

اظهار

اظهار لحیه کردن

اظهارنامه

<hr> برابر پارسی : آشکارتر

اظهر

اعاجم

اعاجیب

اعادت

<hr> مترادف اعاده : بازگردانی، بازگشت، تکرار، جبران، عودت، واپس

مترادف اعاده : بازگردانی، بازگشت، تکرار، جبران، عودت، واپس

اعاده

اعادی

اعاذه

اعاره

<hr> مترادف اعاشه : ارتزاق، گذران، معاش، معیشت

مترادف اعاشه : ارتزاق، گذران، معاش، معیشت

اعاشه

اعاظم

<hr> مترادف اعانت : اعانه، کمک، مدد، یاری

مترادف اعانت : اعانه، کمک، مدد، یاری

اعانت

<hr> برابر پارسی : کمک، یاری

برابر پارسی : کمک، یاری

اعانه

اعباء

اعتاب

اعتاق

<hr> مترادف اعتبار : ارج، ارزش، پشتوانه، آبرو، حیثیت، شرف، عرض، قدر، منزلت، نام، پندگیری، عبرت، سندیت، وجهه، تاثیر، نفوذ، تنخواه، سرمایه، مایه، اطمینان، اعتماد <hr> برابر پارسی : ارزش، پشتوانه

مترادف اعتبار : ارج، ارزش، پشتوانه، آبرو، حیثیت، شرف، عرض، قدر، منزلت، نام، پندگیری، عبرت، سندیت، وجهه، تاثیر، نفوذ، تنخواه، سرمایه، مایه، اطمینان، اعتماد برابر پارسی : ارزش، پشتوانه

اعتبار

اعتبار کردن

<hr> برابر پارسی : استوارنامه

برابر پارسی : استوارنامه

اعتبارنامه

اعتداء

اعتداد

<hr> مترادف اعتدال : تعادل، مدارا، ملایمت، راستی، میانه روی، بینابینی <hr> متضاد اعتدال : افراط، تفریط <hr> برابر پارسی : میانه روی، ترازینه، میان گرایی

مترادف اعتدال : تعادل، مدارا، ملایمت، راستی، میانه روی، بینابینی متضاد اعتدال : افراط، تفریط برابر پارسی : میانه روی، ترازینه، میان گرایی

اعتدال

<hr> مترادف اعتذار : بهانه طلبی، پوزش، پوزش خواهی، عذرخواهی، معذرت

مترادف اعتذار : بهانه طلبی، پوزش، پوزش خواهی، عذرخواهی، معذرت

اعتذار

<hr> مترادف اعتراض : انتقاد، ایراد، بازخواست، تعرض، خرده گیری، مواخذه، نکته گیری، واخواهی <hr> برابر پارسی : وا خواهی، پرخاش، خرده گیری، خروش، واخواست، واخواهی

مترادف اعتراض : انتقاد، ایراد، بازخواست، تعرض، خرده گیری، مواخذه، نکته گیری، واخواهی برابر پارسی : وا خواهی، پرخاش، خرده گیری، خروش، واخواست، واخواهی

اعتراض

<hr> مترادف اعتراف : ابراز، اذعان، اظهار، افشا، اقرار، بیان، تصدیق، خستو، مقر <hr> متضاد اعتراف : انکار <hr> برابر پارسی : بزبان آوری، پذیرا، پذیرش

مترادف اعتراف : ابراز، اذعان، اظهار، افشا، اقرار، بیان، تصدیق، خستو، مقر متضاد اعتراف : انکار برابر پارسی : بزبان آوری، پذیرا، پذیرش

اعتراف

اعتزاز

<hr> مترادف اعتزال : اعتکاف، انزوا، تنهایی، خلوت، دوری گزینی، گوشه گیری

مترادف اعتزال : اعتکاف، انزوا، تنهایی، خلوت، دوری گزینی، گوشه گیری

اعتزال

اعتساف

<hr> برابر پارسی : ایست کاری، دست از کارکشی

برابر پارسی : ایست کاری، دست از کارکشی

واژه های حرف "ا" - فرهنگ معین