ارغوان

ارغوانی

ارغون

<hr> مترادف ارفاق : ملایمت، نرمی، بهره رسانی، سودرسانی <hr> برابر پارسی : آسانگیری، چشم پوشی، سو، گذشت

مترادف ارفاق : ملایمت، نرمی، بهره رسانی، سودرسانی برابر پارسی : آسانگیری، چشم پوشی، سو، گذشت

ارفاق

ارفاقا

ارفاقاً

<hr> برابر پارسی : بلندتر، بلندپایه تر

برابر پارسی : بلندتر، بلندپایه تر

ارفع

ارق

ارقاء

ارقام

ارقش

ارقم

<hr> مترادف ارقه : ارغه، دریده، رند، زرنگ، غرشمال، قرشمال، کلاش، نابکار، نادرست

مترادف ارقه : ارغه، دریده، رند، زرنگ، غرشمال، قرشمال، کلاش، نابکار، نادرست

ارقه

<hr> مترادف ارم : ( آرم ) علامت، مدال، نشان | بهشت، پردیس، جنان، جنت، فردوس، مینو، نعیم <hr> متضاد ارم : دوزخ <hr> برابر پارسی : ( آرم ) نشان، نشانه | بهشت، پردیس، فردوس

مترادف ارم : ( آرم ) علامت، مدال، نشان | بهشت، پردیس، جنان، جنت، فردوس، مینو، نعیم متضاد ارم : دوزخ برابر پارسی : ( آرم ) نشان، نشانه | بهشت، پردیس، فردوس

ارم

ارمال

<hr> مترادف ارمان : ( آرمان ) ایده، ایدئال، شعار، مرام، هدف، نصب العین، آرزو، امید، اندوه، حسرت، غم

مترادف ارمان : ( آرمان ) ایده، ایدئال، شعار، مرام، هدف، نصب العین، آرزو، امید، اندوه، حسرت، غم

ارمان

ارمان شهر

ارمد

ارمز

ارمزد

<hr> مترادف ارمغان : پیشکش، تحفه، رهاورد، سوغات، کادو، هدیه

مترادف ارمغان : پیشکش، تحفه، رهاورد، سوغات، کادو، هدیه

ارمغان

ارمل

ارمنده

ارمک

ارمگان

<hr> مترادف ارمیدن : ( آرمیدن ) مقاربت، آرامیدن، آسودن، خفتن، غنودن

مترادف ارمیدن : ( آرمیدن ) مقاربت، آرامیدن، آسودن، خفتن، غنودن

ارمیدن

<hr> مترادف ارمیده : ( آرمیده ) آسوده، خفته، غنوده

مترادف ارمیده : ( آرمیده ) آسوده، خفته، غنوده

ارمیده

<hr> برابر پارسی : ( آرمیچر ) سیم آسه

برابر پارسی : ( آرمیچر ) سیم آسه

ارمیچر

ارن

ارنائوت

ارنب

ارنبه

<hr> مترادف ارنج : ( آرنج ) آرنگ، مرفق، وارن، وارنگ

مترادف ارنج : ( آرنج ) آرنگ، مرفق، وارن، وارنگ

ارنج

ارندان

ارنگ

<hr> مترادف اره : ( آره ) آری، بلی، بله، نعم، ها <hr> متضاد اره : ( آره ) خیر، نه

مترادف اره : ( آره ) آری، بلی، بله، نعم، ها متضاد اره : ( آره ) خیر، نه

واژه های حرف "ا" - فرهنگ معین